در سالهای میان ۱۹۵۰ و ۱۹۷۰ از لبنان زیر عنوانِ «سویسِ خاورمیانه» یاد میشد. بانکهای بزرگ جهان در آنجا فعالیت میکردند و کشور اقتصادی توسعه یافته، زیرساختهایی استوار و دولتی پیشرفته داشت. اما با قوت گرفتن کشاکشهای فرقهای، روی آوردنِ دهها بلکه صدها هزار فلسطینی به آن کشور و درگیر شدن آن در جنگ میان فلسطینیها و اسرائیل، لبنان از پیشرفت بازماند. لبنان تاریخی چند هزار ساله دارد. مورخان و باستانشناسان آن را زادگاهِ فنیقیها میدانند. دولت سوریه سرزمینهای پهناوری از آن کشور را جزو سوریۀ تاریخی میداند.
روز شنبه ۱۸ نوامبر سعد حریری، نخست وزیر مُستعفیِ لبنان، پس از دو هفته اقامتِ اجباری یا خودخواسته در عربستان سَعودی سرانجام با خانوادهاش به پاریس آمد و در کاخ الیزه با امانوئل ماکرون دیدار و گفت و گو کرد. رئیس جمهوری فرانسه از او به عنوانِ نخست وزیر لبنان و با تشریفاتی سزاوارِ رئیسِ کشوری دوست و همپیمان پذیرایی کرد. حریری سه شنبه شب به لبنان بازگشت. فرانسه با لبنان پیوند تاریخیِ دیرینه دارد و از هیچ کوششی در جهت ثَباتِ سیاسی و تمامیّتِ ارضیِ آن کشور دریغ نمیکند.
لبنان گذشته ای چند هزار ساله دارد. مورخان و باستانشناسان آن را زادگاهِ فنیقیها میدانند. در پی ادعای بعضی از رهبران مارونیهای آن کشور به داشتن پیوند ژنتیکیِ انحصاری با فنیقیها، ژنشناسانی بر آن شدند تا با نمونه برداری از خون هزاران لبنانی، ادعای آنان را بسنجند. برپایۀ آزمایشهای دو ژنشناسِ برجسته در سال ۲۰۰۴ معلوم شد که نَسَب بیشتر لبنانیهای امروز، از هر دین و قبیله ای، به فنیقیها میرسد. البته، فنیقیهایِ نخستین با مردمان دیگر درآمیختهاند. پس از گشودن لبنان به دست اعرابِ مسلمان گروههای بزرگی از قبایلِ عرب در لبنان جایگیر شدند و در زمان جنگهای صلیبی نیز اروپاییان به آن سرزمین هجوم آوردند و با بومیان درآمیختند. اثرِ ژنتیکی آن مهاجرتها نیز در آزمایشها معلوم شد.
در اکتبر ۱۹۱۸ ترکان عثمانی پس از چهار قرن فرمانروایی از سوریه و لبنان بیرون رفتند و در کنفرانس بینالمللیِ «سان رِمو» در آوریل ۱۹۲۰ حقّ سرپرستی بر آن سرزمینها به فرانسه واگذار شد. در اول سپتامبر آن سال، کُمیسرِ عالی دولت فرانسه در بیروت تأسیسِ دولتِ «لبنانِ بزرگ» را اعلام کرد که «جَبَل لبنان»، بیروت، درّۀ شرقی بِقاع، منطقۀ معروف به «جَنوب لبنان»، منطقۀ عکّار در شمال و منطقۀ طَرابُلُس در شمال غربی لبنان را در برمیگرفت. جامعۀ ملل در ژوئیۀ ۱۹۲۲ قَیمومَتِ فرانسه را بر لبنان و سوریه به رسمیت شناخت. «لبنانِ بزرگ» در ۱۹۲۶ «جمهوری لبنان» نام گرفت. مرزهای آن جمهوری تاکنون تغییری نکرده است. دولت سوریه سرزمینهای پهناوری از آن کشور را جزو سوریۀ تاریخی میداند.
نخستین قانون اساسیِ لبنان را در ماه مه ۱۹۲۶ اعلام کردند که بر اساسِ آن نظام پارلمانیِ «دومجلسی» با دو نهاد ریاست جمهوری و نخست وزیری بر آن کشور حاکم شد. اما در سال ۱۹۲۷ با حذفِ مجلس سنا، نظام سیاسی لبنان را به نظام پارلمانیِ تکمجلسی تبدیل کردند. در ۱۹۴۱ نیروهای متفقین وارد خاک سوریه و لبنان شدند و مقامهای فرانسویِ وابسته به «دولت ویشی» را از سرپرستیِ آن دو کشور برکنار کردند. نمایندگانِ دولتِ در تبعیدِ «فرانسۀ آزاد» نیز زیر فشار بریتانیاییها اصل استقلال سوریه و لبنان را پذیرفتند. با این حال، کوشیدند کنترل آن دو کشور را از دست ندهند. در اوت ۱۹۴۳ بِشارة الخوری، سیاستمدار مارونی، با ریاض الصُلح، سیاستمدار سنّی مذهب لبنانی، توافق کردند که قدرت را در لبنان میان فرقههای گوناگون تقسیم کنند.
بدینسان، نظام پارلمانیِ لبنان به یک نظام فرقه ای تبدیل شد. از آن زمان، رئیس جمهوری را از میان مارونیها، نخست وزیر را از میان سنّیها و رئیس مجلس را از میان شیعهها برمیگزینند. چند وزیر کابینه نیز باید از میان فرقههای دیگر مانند ارتدوکسها و کاتولیکهای یونانی و دْروزها انتخاب شوند. در ۲۱ سپتامبر ۱۹۴۳ هنگامی که بِشارة الخوری به ریاستِ جمهوری انتخاب شد، بیدرنگ با قَیمومتِ فرانسویان به مخالفت برخاست. در نوامبر ۱۹۴۳ مجلس نمایندگان لبنان برخلاف میل کُمیسر عالیِ دولتِ «فرانسۀ آزاد» در سوریه و لبنان، قَیمومتِ فرانسویان را لغو کرد. در ۱۱ نوامبر بِشارة الخوری و ریاض الصُلح را نیروهای فرانسوی دستگیر کردند و بیدرنگ یک دولتِ ملی لبنانی با پشتیبانی بریتانیاییها و شُکری القُوّتلی، رئیس جمهوری سوریه، در کوهها تشکیل شد و لبنانیها در سراسر کشور به خیابانها آمدند و دست به تظاهرات زدند.
در ۲۲ نوامبر فرانسویها رهبران دستگیر شده را آزاد کردند، اصلِ استقلالِ لبنان و سوریه را پذیرفتند و به قَیمومَت آن دو کشور پایان دادند. سپس کوشیدند تواناییها و کاردانیهای دولتی را در اختیار رهبران سوری و لبنانی قرار دهند. در اول ژانویۀ ۱۹۴۴ استقلال لبنان رسماً اعلام شد. با این حال، نیروهای فرانسوی تا پایان جنگ در لبنان باقی ماندند و سرانجام در ۱۹۴۶ از آن کشور بیرون رفتند. استقلال سوریه نیز در ۱۷ آوریل ۱۹۴۶ اعلام شد.
در سالهای میان ۱۹۵۰ و ۱۹۷۰ از لبنان زیر عنوانِ «سویسِ خاور میانه» یاد میشد. زیرا بانکهای بزرگ جهان در آنجا فعالیت میکردند و کشور اقتصادی توسعه یافته، زیرساختهایی استوار و دولتی پیشرفته داشت. اما با آغاز کشاکشهای دینی و فرقه ای، روی آوردنِ دهها بلکه صدها هزار فلسطینی به خاک لبنان و، سرانجام، درگیر شدن آن کشور در جنگ میان فلسطینیها و اسرائیل، لبنان از پیشرفت بازماند. در سوم نوامبر ۱۹۶۹ به منظور پایان دادن به درگیریهای سازمان آزادیبخش فلسطین با نیروهای لبنانی، پیمانی سرّی میان یاسر عرفات و فرمانده ارتش لبنان در قاهره بسته شد که یکی از پیامدهایش درگرفتنِ آتش جنگ داخلیِ لبنان در ۱۹۷۵ بود که تا سال ۱۹۹۰ ادامه یافت. آن پیمان را امین جُمَیّل، رئیس جمهوری لبنان، در ژوئن ۱۹۸۷ با امضای قانونی باطل کرد و مجلس لبنان در ۲۱ ماه می آن سال به آن قانون رأی داد، سپس سلیم الحُص، نخست وزیر وقت، آن را امضا کرد.
در ۲۲ اکتبر ۱۹۸۹ برای پایان دادن به جنگ داخلیِ لبنان قراردادی در شهر طائفِ عربستان سَعودی میان نیروهای درگیر امضا شد. مجلس لبنان در اوت ۱۹۹۰ آن قرارداد را تصویب کرد. اما امضا کنندگان به مُفاد آن وفادار نماندند. در اکتبر آن سال، ژنرال میشل عون کوشید کنترل مناطق مسیحی نشین را از دست نیروهای لبنانی بیرون بیاورد. اما با حملۀ عراق به کویت، آمریکاییها در برابر حمایت سوریه از جنگ، گذاشتند سوریها وارد خاک لبنان شوند. میشل عون برکنار شد و قراردادی در ۱۹۹۱ زیر عنوانِ «قرارداد برادری» میان سوریه و لبنان امضا شد و با آن حضور سوریه در لبنان رسمیت یافت.
در ۲۶ آوریل ۲۰۰۵ نیروهای سوری زیر فشار جامعۀ بینالمللی از لبنان بیرون رفتند و لبنانیها در ۲۷ آوریل نخستین روز استقلال خود را از سوریه جشن گرفتند. اما با قدرت گرفتن «حزب الله» لبنان، متحد استراتژیک سوریه، معمای لبنان همچنان ناگشوده ماند.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید