دسترسی به محتوای اصلی

دریدا، کانت و مجازات اعدام

انتشارات "گالیله" در فرانسه به تازگی دومین جلد از درسگفتارهای ژاک دریدا را "دربارۀ مجازات اعدام"* منتشر کرده است. این درسگفتارها را مبتکر "ساختارزدایی" طی بیست و دو جلسه در سال های ۲۰۰۱ -۱۹۹۹ در "مدرسۀ مطالعات عالی علوم اجتماعی پاریس" ایراد کرده است. پیشتر همین انتشارات دوازده جلسۀ نخست همین درسگفتارها را به عنوان جلد نخست سمینارهای دریدا دربارۀ مجازات اعدام منتشر کرده بود.

تبلیغ بازرگانی

اما، تنها با انتشار جلد دوم همین درس ها است که می توان به راهبرد دریدا در مقابله با کانت در خصوص مسئلۀ اعدام پی برد : فیلسوفی که به نظر دریدا مهمترین و سرسخت ترین موضع را در توجیه فلسفی مجازات اعدام صورتبندی کرده است. بی دلیل نیست که تقریباً نیمی از جلد دوم درسگفتارهای دریدا دربارۀ "مجازات اعدام" به بررسی و نقد تلقی کانت دربارۀ کیفر اعدام اختصاص دارد.
از قرار خود ژاک دریدا به "الیزابت رودینسکو" (فیلسوف و روانکاو معروف فرانسوی و متخصص فروید و "ژاک لکان") گفته بود : مادام که گفتار کانتی توجیه مجازات اعدام به دقت تجزیه و تحلیل یا، به تعبیر خود دریدا، "ساختارزدایی" نشود، گفتار مدافع لغو مجازات اعدام شکننده و متکی بر داده های صرف تجربی و در نتیجه کاملاً موقتی باقی خواهد ماند.
با این حال، جلد دوّم درسگفتارهای دریدا دربارۀ مجازات اعدام فقط به "ساختارزدایی" آرا و اندیشه های حقوقی کانت محدود نمی شود : دلایل و استدلال های دریدا در این اثر – چنانکه شیوۀ او است - مملو از ارجاعات متعدد به افکار و اندیشه های هایدگر، تئودور رایک، فروید، والتر بنیامین، بنونیست، کافکا، بالزاک، باتای، بودلر، ژونه و غیره است.
اما، چرا دریدا در جلد دوم درسگفتارهایش دربارۀ مجازات اعدام بیش از همه کانت را آماج قرار داده است؟ خود دریدا در پاسخ به این پرسش گفته است : نکته شگفت انگیز و حیرت آور این است که هیچ نظام فلسفی (از جمله فلسفۀ کانت) هرگز با مبانی مجازات اعدام مخالفت نکرده و هرگز نیز از لغو مجازات اعدام دفاع نظری نکرده است.
در این بین، اما، آنچه نظام فلسفی کانت را، به گفتۀ دریدا، متمایز می کند و به آن قدرت و موقعیتی استثنایی در تاریخ فلسفه می دهد این است که کانت به طور هم زمان در دو جبهه، یعنی هم علیه مدافعان مجازات اعدام می جنگد و هم علیه مخالفان آن. او به طور همزمان علیه مدافعان و مخالفان مجازات اعدام می گوید که غایت عدالت یا قوانین کیفری، ابداع وسایل به منظور رسیدن به هدف یا اهداف خاص نیست. یعنی : قوانین کیفری در پی سود و زیان نیستند و یا با هر سود و محاسبه ای کاملاً بیگانه اند.
به همین دلیل مجازات قضایی، به گمان کانت، وسیله ای برای دستیابی به منفعت جانی یا جامعۀ مدنی نیست. از منظر کانت، مجازات قضایی از آنرو در قبال جانی به اجرا گذاشته می شود، که جانی مرتکب جنایت شده است. همین و بس !
دریدا تأکید می کند که از نگاه کانت جانی باید مجازات شده و کیفر ببیند زیرا مرتکب خطا شده و هدف از اجرای کیفر رسیدن به نتیجه ای خاص نیست. زیرا، جنایت خود علت وجودی و نهایی مجازات است و هدف از اجرا یا اعمال مجازات این نیست که جانی دیگر مرتکب جنایت جدید نشود : هدف از مجازات – و در اینجا مجازات اعدام - این است که جانی از پیش مرتکب جنایت شده است. به همین خاطر در تلقی کانت، مجازات خود فی نفسه غایت یا هدف است و وسیله ای نیست که باید در خدمت چیز یا مقصودی خاص به اجرا گذاشته شود. در این معنا، کانت از قوانین کیفری به عنوان یک امر مطلق Impératif catégorique یاد می کند.
در پی این توضیحات دریدا تصریح می کند که مجازات اعدام، در تلقی کانت، سزاوار آدمی و درخور کرامت او است. زیرا، ارزش زندگی انسانی بنا به تعریف در چیزی نهفته است که ارزشی بیش از زندگی در خود زندگی دارد و آن از نظر کانت عدالت به معنای justice است. خود کانت در توضیح این نظر به وضعیت خیالی اشاره می کند. او می گوید : جامعۀ مدنی یا سیاسی را در نظر بگیرید که با توافق افراد و اعضای تشکیل دهنده اش در آستانۀ انحلال قرار گرفته است و به همین دلیل هیچ نیازی به محافظت از خود و آیندۀ خود در مقابل قاتلی ندارد که در زندان به سر می برد. با این حال، همین جامعه، به گفتۀ کانت، از خود می پرسد که با آخرین جنایتکار یا قاتل زندانی چه باید بکند.
خود کانت معتقد است که اعضای این جامعه در آخرین لحظه و پیش از آنکه از یکدیگر جدا شوند باید آخرین قاتل یا جانی محکوم در زندان را اعدام کنند تا خون ریخته شده توسط او به گردن مردمی نیافتد که برای پرهیز از اجرای کیفر مرگ در تبانی ای ناگفته با قاتل نهایتاً علیه عدالت اقدام کرده اند. کانت معتقد است که مجازات اعدام در خدمت هیچ چیز نیست و ارزش آن در همین نهفته است. آخرین جانی معرف هیچ خطر اجتماعی نیست ولی اعدام او به این معنا است که جنایت معنایی اخلاقی دارد. بر اساس این تلقی، کانت مدعی است که مجازات اعدام فرد محکوم به مرگ را به عنوان فرد بهره مند از حقوق و موجودی انسانی در نظر می گیرد که کرامت اش، به گمان کانت، با اعدام شدنش محترم شمرده شده است.
دریدا از این دریافت کانت دربارۀ انسان به عنوان "جنون عقل" یاد و در عین حال تأکید می کند که اگر قرار است در آینده گفتاری حقیقی در حمایت از لغو مجازات اعدام شکل بگیرد این گفتار باید لزوماً گفتار کانتی توجیه اعدام را رد کند که حقوق جزایی و به تبع مجازات اعدام را به مرتبۀ یک امر مطلق می رساند.
دریدا در عین حال تصریح می کند که پیرو راهبرد عمومی ساختارزدایی یا "دِکنستروکسیون" رد استدلال های کانت در دفاع از مجازات اعدام نشان دادن منطق درونی یا تضادها و تقابل های مفهومی استدلال کانت در حمایت از اعدام است. پیرو همین روش دریدا در آخرین درسگفتار خود دربارۀ مجازات اعدام می گوید که به نظر او در بطن تاریخ طولانی و پیچیدۀ مجازات اعدام، یعنی تاریخ حقوق و قوانین کیفری، میل به قربانی کردن و تقدیس آن نهفته است و به همین دلیل اخلاق کانتی از نگاه دریدا تماماً اخلاقی دینی و تقدیس کنندۀ قصاص است.
به گمان دریدا، این اخلاق از آنرو دینی است، که بر تقدیس و میل قربانی کردن استوار است و در عین حال رابطۀ انسان با حیوان را به عنوان نخستین و رایج ترین تجسم قربانی رقم می زند.
اگر دریدا به مدت دو سال درسگفتارهایش را به مسئلۀ مجازات اعدام اختصاص داد، علت آن این است که مهمترین موضوع یا کانون تأملات خود او تحت عنوان "ساختارزدایی" مسئلۀ مسئولیت به معنای responsabilité یعنی پاسخگویی و پاسخ گفتن répondre بوده است.
در این معنا، زیستن به گمان دریدا پاسخگویی دائمی به همنوعانی است که با آنان زندگی می کنیم. یکی از اهداف دریدا در درسگفتارهای مربوط به مجازات اعدام بررسی رابطۀ این کیفر و مسئلۀ مسئولیت است، خاصه اینکه از جمله استدلال های مدافعان مجازات اعدام همواره همین موضوع مسئولیت است که به موجب آن انسان موجودی مسئول یعنی برخوردار از ارادۀ آزاد مطلق فرض می شود که او را در قبال اعمالش در هر وضعیت و شرایطی و به ویژه زمانی که مرتکب خطا و جنایتی بزرگ همانند قتل می شود مسئول می سازد.
بر پایه همین تلقی، مدافعان مجازات اعدام از جمله کانت کیفر مرگ را بهترین مجازات درخور آدمی تلقی می کنند، آنهم به این دلیل ساده که در میان همۀ جانداران انسان تنها موجود مسئول و آگاه به مسئولیت خود و در نتیجه بهره مند از ارادۀ آزاد تلقی می شود . به همین خاطر دریدا می گوید که دفاع فلسفی کانت از کیفر مرگ بر انسانگرایی یا "اومانیسمی" رادیکال استوار است.
از نظر دریدا مسئلۀ مرگ باید خارج از هرگونه افق و محاسبه ای بررسی و ملاحظه شود، زیرا برای آدمی، مرگ محاسبۀ بزرگ زندگی موضوع دائمی تأمل است، به ویژه اینکه تمام نهادهای حقوقی و سیاسی نیز به جای انسان دربارۀ مرگ او می اندیشند و تدبیر و قانون وضع می کنند.
به گمان دریدا، نه فقط مجازات اعدام پیوند نزدیکی با تقدّس قربانی و عمل قربانی کردن دارد، بلکه رابطۀ نزدیکی نیز با تکوین و شکلگیری دولت و حاکمیت سیاسی دارد تا آنجا که حاکم، نماد و نمایندۀ قدرتی است که حق تصمیم گیری درباره زندگی و مرگ انسان ها، زندگی و مرگ اعضای جامعه را داراست. حاکمیت سیاسی و قدرت دولتی از نظر دریدا چیزی جز تجسم سیاسی میل و تقدس قربانی کردن و حتا "گوشتخوارگی" carnivoralité نیست.
بنیاد حاکمیت سیاسی آدمخوارگی واقعی یا نمادین است و مخالفت با مجازات اعدام نه فقط نیازمند "ساختارزدایی" هر نوع فلسفۀ پیشینی a priori از قبیل فلسفۀ کانت، بلکه نیز ساختارزدایی قدرت در حیطۀ سیاسی است. منشاء مجازات اعدام، پدر نخستین، دولت و فلسفۀ کانتی است...
 

*Jacques Derrida, Séminaire, La peine de mort, vol.II, Galillée, 2015.

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

همرسانی :
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.