آیا شرقشناسان دربارۀ شکوه و عظمتِ تمدن اسلامی در اسپانیا مبالغه کرده اند و یک «اَندُلُس» خیالی و آرمانی ساخته اند؟ امروز بعضی از پژوهشگران اسپانیایی «اَندُلُس» آرمانی را یکی از علتهای گرویدنِ بسیاری از اسپانیاییهای کنونی به اسلام میدانند. ۸۰ درصد مردم اسپانیا کاتولیک اند. جمعیت مسلمان آن کشور کمی بیش از یک چهارم جمعیت مسلمانِ فرانسه است. اما برپایۀ آمار سال ۲۰۱۵ بیش از ۵۰ هزار اسپانیایی وابسته به خانوادههای سنتی آن کشور به اسلام گرویده اند.
پنجشنبۀ گذشته هفدهم و جمعه هیجدهم اوت در دو حملۀ تروریستی در اسپانیا ۱۴ تن کشته و حدود ۱۲۸ تن زخمی شدند. گروه دولت اسلامیِ عراق و شام (داعش) مسئولیت آن حملهها را در سایت اینترنتیاش به نام «اعماق» رسماً پذیرفت. حملات هفتۀ گذشتۀ اسپانیا را خونینترین حملاتِ تروریستی پس از بمبگذاریهای ۱۱ مارس ۲۰۰۴ در پنج قطار شهریِ مادرید میدانند. در آن بمبگذاریها که به دست تروریستهای وابسته به القاعده انجام گرفت، نزدیک به ۲۰۰ تن کشته و ۱۹۰۰ تن زخمی شدند. سهم اسپانیا در ائتلاف بینالمللی برضد داعش بسیار کمتر از کشورهایی مانند فرانسه و آلمان است. با این حال، آن کشور یکی از هدفهای اصلیِ حملات تروریستیِ داعش است. داعشیها مانند رهبران القاعده حسرتزدۀ دورانی هستند که مسلمانان بر شبه جزیرۀ ایبِری فرمان میراندند. میدانیم که بن لادِن چند هفته پس از حملات تروریستیِ ۱۱ سپتامبر گفته بود: «ما نخواهیم گذاشت تراژدی اَندُلُس در فلسطین تکرار شود».
جغرافینویسانِ مسلمان بر سراسرِ شبه جزیرۀ ایبِری یعنی اسپانیا و پرتغالِ کنونی، اَندُلُس یا جزیرةالاَندُلُس میگفتند. اما امروز اَندُلُس نام یکی از ۱۷ منطقۀ خودمختار اسپانیاست که در جَنوب آن کشور قرار دارد و با پرتغال، دریای مدیترانه، اقیانوس اطلس و جَبَل طارق، یکی از سرزمینهای فرادریایی بریتانیا، هممرز است. مسلمانان بر شبه جزیرۀ ایبِری در اوایل قرن هشتم میلادی میان سالهای ۷۱۱ و ۷۲۶ در زمان خلافت عبدالملک اُمَوی دست یافتند. در ۱۵ اوت ۷۱۱ سپاهیان طارق بن زیاد، جنگاوری از مردم بِربِر و یکی از سردارانِ هوشمندِ امویان، از تنگۀ جَبَلِ طارق گذشتند و رفته رفته سراسر شبه جزیرۀ ایبِری و بخشی از جَنوب فرانسه را تسخیر کردند. صخره ای که سپاهیانِ طارق نخستین بار در آن فرود آمدند، به افتخار آن سردارِ مسلمان «جَبَل طارق» نام گرفت. بیشترِ سپاهیانِ او نیز از مردم بِربِر شمال افریقا بودند.
مسلمانان گشودنِ سرزمینهای بیزانس را در شمال افریقا در سال ۶۶۹ میلادی، ۲۷ سال پس از درگذشت پیامبرِ اسلام آغاز کردند. عَقْبَة بن نافع فَهری، فرمانده عرب که در خدمت معاویه و یزید اُموی بود، در پایان سال ۶۷۰ میلادی بر سرزمینی که امروز مراکش نام دارد دست یافت، اما با مقاومت بِربِرها رو به رو شد و پس نشست و به لیبی بازگشت. او بَرقه، طَرابُلُس و لیبی را در سال ۶۴۴ به زیر فرمان خود درآورده بود و از آنجا پس از چندین بار لشکرکشی سرانجام در سال ۶۹۷ بر قرطاجِنة یا کارتاژ در تونس کنونی چیره شد و آن را با خاک یکسان کرد. هشت سال بعد یعنی در سال ۷۰۵ میلادی طَنجه را در شمال مراکش گشود و بدینسان، دوباره بر آن سرزمین دست یافت. چیرگیِ کشورگشایانِ مسلمان بر سراسر افریقای شمالی از جمله بر پادشاهیهای مسیحیِ بِربِر نتیجه و سرانجامِ بیش از سی سال جنگ بود. آنان از همان آغاز در پی دستیابی بر شبه جزیرۀ ایبِری بودند، اما مقاومت بِربِرها آنان را از پیشروی بازداشت تا که سرانجام، آن شبه جزیره را به دست خود بِربِرها گشودند.
هنگامی که در پایان قرن هفتم میلادی مسلمانان برای گشودنِ آن شبه جزیره خیز برداشتند، ویزیگوتها بر آن فرمان میراندند. قلمرو آنان افزون بر شبه جزیرۀ ایبِری سرزمینهایِ جَنوب غربی فرانسۀ کنونی را نیز در برمیگرفت. ویزیگوتها از ژرمنهای شرقی بودند که از قرن چهارم میلادی از آن سوی راین به جَنوب فرانسه فرود آمدند و از آغاز قرن پنجم میلادی در شبه جزیرۀ ایبِری جایگیر شدند و پادشاهیهایی در تولوز و تولِدو برپا کردند و تا آمدن مسلمانان در آغاز قرن هشتم میلادی بر آن سرزمینها فرمان راندند. آنان از کرانههای دریای سیاه برخاستند و در حدود سالهای ۲۷۰ تا ۲۷۵ میلادی در رومانیِ کنونی جایگیر شدند. سپس، در اواخر قرن چهارم میلادی به غرب امپراتوری روم کوچیدند. پس از سقوط امپراتوری روم غربی در ۴۷۶ میلادی، ویزیگوتها نزدیک به ۲۵۰ سال در سرنوشت اروپای غربی نقش مهمی بازی کردند. آنان از فرهنگ و تمدنِ زایا بیبهره بودند و تنها به زور شمشیر فرمان میراندند.
دستیابیِ مسلمانان بر شبه جزیرۀ ایبِری بسیار دشوار بود. نخستین کشورگشاییهای آنان آسانتر از گشودن و رام کردنِ آن شبه جزیره بود. نباید فراموش کرد که یهودیهای آن سرزمین از همان آغاز دست دوستی و همکاری به سوی فاتحان مسلمان دراز کردند، زیرا فرمانروایان پیشین از جمله حکومتگران بیزانس همواره بر آنان سخت گرفته بودند. در سال ۶۱۷ گروههایی از آنان را به زور مسیحی کرده بودند. بسیاری از بومیان از جمله بِربِرهای مسیحی نیز فاتحان مسلمان را پذیرا شدند. البته چیرگی آنان بر سراسر آن شبه جزیره سالها به درازا کشید و بسیار پُرهزینه بود، چنان که در سال ۷۱۸ عُمر بن عبدالعزیز، هشتمین خلیفۀ اُموی، برای تسخیر کامل آن سرزمین دودل شد. یکی از علتهای دودلی او را چشم هم چشمی و کشاکش بِربِرهای نومسلمان و اعراب مسلمانِ نورسیده به آنجا میدانند.
باری، فرمانروایی مسلمانان بر آن شبه جزیره هشت قرن طول کشید. آثار انکارناپذیر آن را در اسپانیای امروز به روشنی میتوان دید. بعضی از مورخان غربی مدعی اند که مسیحیان «رِکُنکیستا» یعنی باز پس گرفتنِ آن سرزمینها را از دست مسلمانان از قرن هشتم میلادی آغاز کردند. اما گویا از قرن یازدهم بود که پادشاهیهای مسیحی نشین شمال اسپانیا با دیدن چند دستگی در میان مسلمانان آن شبه جزیره که به آنان «مُورو» میگفتند و برانگیخته شدن احساسات ضد مسلمانی در میان مسیحیان اسپانیا و پرتغال به فکر پس گرفتن قلمروهای از دست رفته افتادند. با سقوط امیرنشین گرانادا یا امارت غرناطه در دوم ژانویۀ ۱۴۹۲ رِکُنکیستا به پایان رسید و فاتحان مسیحی بیشینۀ موروها و یهودیان را از آن کشور بیرون راندند.
پژوهشگرانی معتقدند که شرقشناسان دربارۀ شکوه و عظمتِ تمدن اسلامی در اسپانیا مبالغه کرده اند و یک «الاَندُلُس» خیالی و آرمانی ساخته اند. ویل دورانت اسپانیای مسلمان را ستوده و گفته است: فاتحان مسلمانِ اسپانیا با مردم بومی تا پایان با نرمی و مدارا رفتار کردند و مردم را در برگزاری مراسم و مناسک دینیشان آزاد گذاشتند. چنان بردباریِ دینی را تا آن زمان اسپانیا به یاد نداشت. ویلیام مونتْگُمِری وات، اسلام شناس معروف اسکاتلندی، نیز اروپاییان را وامدار مسلمانانِ اسپانیا میداند و میگوید: تأثیر اسلام بر جهان مسیحیت بیش از آن است که تاکنون شناسایی کرده اند. اسلام اروپاییان را به کوشش در راه علم و فلسفه واداشت و آنان را با عقلانیت آشنا کرد. اروپا به یاری اسلام توانست تصویر تازه ای از خود پدید آورد.
اما امروز بعضی از پژوهشگران اسپانیایی «اَندُلُس» خیالی و آرمانی را ساخته و پرداختۀ شرقشناسان میدانند و میگویند یکی از علتهای گرویدنِ بسیاری از اسپانیاییهای کنونی به اسلام همین «اَندُلُس» خیالی است. آنان معتقدند که پژوهشهای تاریخی باید نشان دهند که «الاَندُلُس» اسطوره ای بیش نیست و اسپانیا باید بر ریشههای مسیحی خود پای فشارد. بسیاری از مسلمانان افراطی الاَندُلُس را وسیله ای برای توجیه افراطیگریهای خود ساخته اند و معتقدند که مسیحیان اشغالگرانِ آن سرزمین اند.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید