دسترسی به محتوای اصلی
سیمای فرانسه

جهادیون کجا و چگونه نیروهای خود را جذب می‌کنند؟

نتشر شده در:

بنیادگرایی واقعیتی است کثرتگرا. اگر چه این پدیدۀ مذهبی ریشه در پروتستانتیسم آمریکا در اواخر سدۀ نوزدهم دارد، اما، مهمترین جلوۀ آن در دورۀ معاصر اسلامگرایی است. بنیادگرایی اسلامی و خشونت برخاسته از آن در دورۀ حاضر ریشه در تلقی ای دارد که جامعه و انسان ها را به دو نیمه، به دو گروه دائماً متخاصم "دوست" و "دشمن"، یا "خودی" و "غیرخودی" تقسیم می کند که میان شان جنگی دائمی بر سر مرگ و زندگی جاری است.

DR
تبلیغ بازرگانی

 از نگاه اسلامگرایی معاصر – حال می خواهد سلفی باشد یا غیرسلفی – هر گونه صلح و سازش و آشتی میان این دو گروه متخاصم نه امکانپذیر است نه مطلوب. خشونت و جنگ – جهاد - همزاد اسلامگرایی است که از آن در دورۀ حاضر به همین خاطر تحت عنوان "جهادگرایی" نیز یاد می شود.

 در جوامع غربی به ویژه فرانسه بنیادگرایی پدیدۀ خاص جوانان و نوجوانانی است که غالباً بین ١٥ تا ٢٠ سال سن دارند و لزوماً نیز متعلق به خانواده ها و جمعیت های مسلمان نیستند.

 اسلامگرایی معاصر نیروهای خود را از میان جوانانی جذب می کند که لزوماً اعتقادات دینی مشابه نیز ندارند. بر اساس مطالعات وزارت کشور فرانسه جوانان غیرمذهبی، کاتولیک ها و بعضاً یهودیان نیز از جمله قربانیانی هستند که در دام جهادیون و ایدئولوژی انسان ستیزانۀ آنان می افتند. ٨٠ درصد این نوجوانان برآمده از خانوادهایی هستند که در آنها حتا فرهنگ مذهبی از سوی والدین نه تبلیغ و نه به فرزندان منتقل می شود.

 بر اساس تحقیقات منابع مستقل دو هزار تن از کسانی که در فرانسه به جهادیون پیوسته اند کمتر از هجده سال داشته اند و یک سوم آنان را دختران تشکیل می دهند. نوجوانان کمتر از هجده سال بیست درصد افرادی هستند که به گروه های جهادی تمایل نشان داده یا می پیوندند.

نقطۀ مشترک غالب این جوانان، یأس و ناامیدی و سرخوردگی و بیگانگی شان نسبت به جامعه ای است که محیط زیست فردی و اجتماعی آنان را تشکیل می دهد.
بی دلیل نیست پاره ای از کارشناسان صعود بنیادگرایی را با سلطۀ نوعی لیبرالیسم افراطی یا "اولترا مدرنیته" بی ارتباط نمی دانند. آنان معتقدند که امروز ما در برابر دو بنیادگرایی قرار داریم که یکدیگر را بعضاً تکمیل می کنند : از یک طرف، بنیادگرایی اسلامی که نیروهایش را از میان جوانان و نوجوانان ناامید و مأیوس و بدون پیوندهای مستحکم اجتماعی جلب می کند و از طرف دیگر، لیبرالیسم بنیادگرایی که برایش جز پول و سرمایه مالی و شاخص های مهم بازار سرمایه واقعیت درخور دیگری وجود ندارد.

بستر جامعه شناختی اسلامگرایی از هم گسیختگی نظام شهری و شهروندی است که خود را در تبعیض و گتوسازی های دهه های اخیر متبلور کرده است که نهایتاً بستر رشد بنیادگرایی بوده اند.

در اینباره خانم "دنیا بوذر"، انسان شناس، سرپرست تحقیق و مدیر کل مرکز پیشگیری و افراطی زدایی جوانان می گوید :   

فرد رادیکالیزه یا افراطی شده در پی یک گروه جایگزین است و برای خود پیوندهای اسطوره ای مقدس می سازد. به نظر من افراطیگری یا گرایش به جهادگرایی بدون گسست پیوندهای اجتماعی و خانوادگی امکانپذیر نیست. گروه های جهادی با اتکا به نظریه های توطئه بی اعتمادی جوانان را نسبت به همۀ کسانی تشدید می کنند که پیشتر در روند اجتماعی کردن جوان و نوجوان شرکت داشته اند. منظورم معلمان، والدین، دوستان قدیمی، مربیان و غیره است. گروه های جهادی نوجوان را وادار می کنند تا نسبت به جامعه دچار پارانویا شود. واضح است اگر جوان، قربانی تبعیض بوده باشد یا در گتوها زندگی کرده باشد اقدام جهادیون برای تشدید بی اعتمادی او نسبت به جامعه با سهولت بیشتری صورت می پذیرد.

از جمله نتایج دردناک این تحول رویارویی جوانان و ارزش های جمهوری است. به این معنا که در نظر جهادیون معاصر بنیادگرایی در وهلۀ نخست در سلطۀ قانون الهی و انکار حق انسان در ساختن جامعه مورد نظرش تجسم می یابد. به همین دلیل بنیادگرایی اسلامی – حال می خواهد شیعه باشد یا سنی - ماهیتاً نه فقط ضد جدایی دین از دولت (لائیسیته) است، بلکه سرسخت ترین دشمن دموکراسی و حقوق بشر به شمار می رود که ابداع و ساختن جامعه را حق انسان و بر اساس به رسمیت شناختن حقوق اساسی او می داند.

جهادیون معاصر نخست نواقص جهان معاصر را بررسی می کنند و به خلاء موجود بر اساس آرزوهای سرخوردۀ افراد پاسخ می دهند. قربانیان آنان غالباً نوجوانان و جوانان هستند که در مراحل سخت و حساس زندگی به سر می برند : دورانی که نوجوان از خلال همسان انگاری خود با دیگری در پی پیوستن به گروه ها و رسته ها و ایفای نقش در آنها است. چنین گروه هایی برای جوانان نقش جایگزین را ایفا می کنند.

گروه های جهادی در واقع در پی تشدید روند گسست پیوندهای سست شده یا شکنندۀ نوجوانان با جامعه و خانواده هستند و بعضاً این اقدام را از خلال ترویج نظریه های توطئه به اجرا می گذارند تا به این ترتیب اعتماد نوجوان را در قبال جامعه از بین ببرند.
 بی اعتماد کردن نوجوانان نسبت به جامعه و ارزش های دموکراتیک بخش لاینفکی از روند نابودسازی انسانیت و فردیت آنان است. زیرا، قطع پیوندهای اجتماعی و عاطفی نوجوانان و جوانان در بادی امر نوجوان را که شخصیت اش هنوز به طور کامل شکل نیافته از انسانیت اش تهی می سازد و آن را به ابزار بی ارادۀ هر اقدامی از جمله عملیات انتحاری و خشونت های کور تبدیل می سازد.
به همین دلیل کار برای این نیروی شکننده از جمله عناصر حیاتی بازگشت جوانان سرخورده به مناسبات اجتماعی و نجات آنان از بند بنیادگرایی است.

 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.