در روزهای اخیر، داغترین موضوع فوتبال حرفهای ایران، مسئلهی برگزاری و یا عدم برگزاری مسابقات فوتبال لیگ برتر باشگاههای کشور در ماه رمضان است.
بسیاری از مسئولان باشگاهها تاکید دارند که باید بازیها برگزار شوند و اگر قرار بود ماه رمضان لیگ برتر تعطیل باشد، چرا فدراسیون از قبل پیشبینی نکرده بود و برنامهریزی و جدول بازیها که از سه ماه پیش آماده شده، حاکی از ادامهی بازیها در ماه رمضان است.
از سوی دیگر، محمد رویانیان مدیرعامل باشگاه پرسپولیس، شدیداً به این اقدام انتقاد کرده و اظهار داشته که حتماً باید در ماه رمضان مسابقات فوتبال تعطیل شود. در واکنش به اظهارات رویانیان، بسیاری بر این عقیدهاند که وی خواهان مهلتی است تا مربی جدید پرسپولیس که تازه انتخاب شده، تیم را آماده سازد و در واقع، ماه رمضان برای آقای رویانیان بهانه است.
توضیحات بیشتر از محمود سرابی، روزنامهنگار، کارشناس و مربی فوتبال در لندن:
اول ما باید شناخت کلیای داشته باشیم از مقولهای به نام جمهوری اسلامی در کلیت و بعد پدیدههای مختلف و بخشهای مختلف آن، از جمله فوتبال را بررسی کنیم. وقتی کلیت را شناختیم، هر اتفاقی در آن خیلی عجیب و غریب نیست، چون به هرحال حکایت یک پازل است که همه چیزش باید بههم بخورد.
اعتقادات مذهبی در آفریقا، در اروپا، در آسیا و از جمله ایران هم وجود دارد، ولی تفاوت اصلی این است که بازیکن معتقدی که در آفریقا یا در اروپا روزه میگیرد، احتیاجی ندارد که این را به عنوان یک بیزنس مطرح کنند، بلکه یک اعتقاد شخصی است. حال گذشته از مسائل فنی و تأثیرات فیزیکی آن. اما آنچه در ایران اتفاق میافتد، اصلاً دیگر اعتقادی نیست، یک چیز تظاهری است و به همین دلیل، افرادی مانند آقای رویانیان که الان مدیر باشگاه پرسپولیس شده است و ظاهراً هم از سمبلهای مذهبی رژیم است، به خاطر فوتبال همه چیز را زیر پا میگذارند. یعنی وقتی تیم پرسپولیس به خاطر یارگیری و انتخاب مربی زمان را از دست داده، حتی مذهب را به راحتی دور میزنند و آن را بهانه میکنند و میگویند به خاطر ماه رمضان، یک ماه فوتبال بازی نکنیم. هرکدام از این سردارها یک مرجع تقلید هم برای خودشان دارند و میروند این مرجع تقلید را هم به میان میکشند که فتوا بدهد که فوتبال در این ماه انجام نشود.
در حالیکه فدراسیون فوتبال اول سال مینشیند برنامهریزی میکند و تقویماش را آماده میکند. ماه رمضان هم یک مسئلهی سنتی- مذهبی در کشور ماست و چیزی نبوده که یکباره اتفاق بیافتد و مثلاً یکباره یکی بمیرد که به خاطر او برنامه را تغییر بدهند. اما میبینیم که اینها حتی مذهبی را که این همه نسبت به آن ادعا دارند و برای آن تبلیغ میکنند، چقدر راحت لگدکوب میکنند که بتوانند امیال و خواستههای خودشان را در پوشش این کار انجام بدهند. آقای رویانیان اگر دو ماه زودتر تیمش را بسته بود و یک تیم دیگر چنین چیزی را اعلام میکرد، معترض میشد که اینحرفها چیست، فدراسیون فوتبال تقویم دارد و باید طبق تقویم پیش برود.
منظورم این است که در رژیم جمهوری اسلامی که به نام مذهب چنین کلاهی سر مردم ایران گذاشته، اینها میآیند به راحتی همین مذهب را دور میزنند و زیر پا میگذارند که خواستههایشان حتی در فوتبال برآورده بشود.
اما آقای سرابی، در همین زمینه، بسیاری از دستاندرکاران فوتبال ایران و فوتبالیستهای سابق و صاحب نام اظهارنظر کردهاند. مثلاً امیر عابدینی اشاره کرده به زمانی که در پرسپولیس علی پروین بازیکنان را هنگام ماه رمضان، با زبان روزه تمرین میداده و بازیکنها بعد از افطار فقط آب میخوردهاند. داریوش مصطفوی، فوتبالیست سابق ملیپوش ایران که سالها رییس فدراسیون فوتبال ایران نیز بوده است، تاکید کرده که فوتبال یک حرفه است و بازیکنها پول دریافت میکنند و باید در ماه رمضان هم بازی کنند. وی همچنین اشاره کرده به زمانی که ایشان رییس فدراسیون بوده و حتی بازیها را قبل از افطار برگزار میکرده است. چطور افرادی که خودشان دستاندرکار هستند، فوتبالیست حرفهای بودند، مربی بودهاند یا هستند، با در نظر گرفتن اینکه ارگانیسم بازیکنها میتواند لطمه بخورد، چنین اظهاراتی میکنند؟
چون اسم میبرید، من روی اسمهایی که بردهاید صحبت میکنم. یک بازیکن حرفهای آفریقایی یا حتی اروپایی هم ممکن است به خاطر اعتقادات مذهبیاش روزه بگیرد. حال اینکه او مسئله را با باشگاه در میان میگذارد و باشگاه چه تسهیلاتی برای او در نظر میگیرد، زدوبندهای حرفهای است. این چیز تازهای نیست و تنها در ایران هم اتفاق نمیافتد. بحث این است که خود آقای داریوش مصطفوی و یا آقای علی پروین طی ۳۰ سال گذشته به نوعی در سیستم جمهوری اسلامی حضور داشتهاند و به هرحال در این ساختار جا افتادهاند و بازی میکنند، موجسواریهای خود را میکنند.
یک بازیکن و به طور کلی، یک انسان در زندگی روزمرهاش نیاز به تأمین خواستههای بدنش دارد. روزه گرفتن فقط در جمهوری اسلامی که نبوده، قبلاً هم رواج داشته است. زمانی که خود ما بازی میکردیم، در جام تخت جمشید هم بوده است. اما اساس قضیه این است که وقتی اینها میآیند این مسئله را عمومی میکنند، هدفی را دنبال میکنند. آن هدف، هدف سالمی نیست، بلکه هدفها و خواستههای فردی است. حال هرکسی به نوعی از آن سوءاستفاده میکند.
آقای داریوش مصطفوی این همه سال فوتبال بازی کرد، سالها به اسم داریوش مصطفوی شناخته میشد، یکباره میآید یک "سید" کنار اسمش میگذارد و میشود "سید داریوش مصطفوی"! نمیدانم چگونه است که تا ۳۰ سال پیش از انقلاب، کنار اسم داریوش خان، سیدی وجود نداشت. یا وقتی آقای علی پروین را دهها بار به دلایل مختلف به دادگاههای مختلف میکشند، یا به آقای داریوش مصطفوی میگویند اجازهی فعالیت ورزشی در سیستم جمهوری اسلامی را ندارد، آنها اگر کمی برای خودشان شخصیت قائل میشدند... امروز همان بساطی را که خودشان فراهم کردهاند، یا حداقل به آن کمک کردهاند، گریبانگیر خودشان هم شده است.
ورزش فوتبال، امروز ورزش اول جهان و مورد توجه همگان است. اما فوتبالی که در ایران انجام میشود، منهای مسائل فنیاش، فوتبال سالمی نیست و همهی این اتفاقها در آن طبیعی است. چون اصلاً مسیر، مسیر سالمی نیست.
آقای سرابی، خود شما، سالها یکی از فوتبالیستهای ایران بودید و بعد هم سالها به عنوان مربی کار کردید. به عنوان یک کارشناس و کسی که در این کار تخصص دارد، اصولاً یک فوتبالیست حرفهای با در نظر گرفتن اینکه باید تمرینات سختی را انجام بدهد و در عین حال، روزهای مسابقه هم به ارگانیسم او بسیار فشار میآید، با ۱۶ ساعت روزه گرفتن در هوای گرم ایران، چطور میتواند هم روزه بگیرد و هم به کار خود به عنوان فوتبالیست حرفهای ادامه بدهد؟
در ارتباط با بحث حرفهای، برگردیم به فضاهای طبیعی و سالم. مسلماً باشگاههای حرفهای با بازیکنان مسلمانشان یا از ادیان دیگر که میدانند چنین مسائلی ممکن است داشته باشند، از قبل این قراردادها را تنظیم میکنند. به همین دلیل، آن بازیکنها در شرایط مختلف صددرصد سعی میکنند که تابع مقرراتی باشند که از قبل با باشگاه توافق کردهاند. اگر توافق کردهاند که مثلاً ما در این زمانها روزه میگیریم، حتماً در رابطه با مجموعهی شرایط با همدیگر کنار آمدهاند و اینطور نیست که بازیکن فردا برود سر تمرین و بگوید که من امروز تمرین نمیکنم، چون روزه گرفتهام.
اما چون ما الان داریم راجع به ایران صحبت میکنیم، اولاً حداقل به طور تجربی میتوانم بگویم که چه ماه رمضان را تعطیل کنند و چه خیر، اکثر این بازیکنها روزه نمیگیرند. به همین دلیل هم در تمام تمریناتی که در ماه رمضان انجام میشود که حتی رسانههای داخلی هم چندین بار نوشتهاند، بازیکنها آب میخورند. نمونهی خیلی مشخصاش علی کریمی بود که با تیم استیلآذین درگیر شد که ایشان ماه رمضان کنار زمین آب میخورد.
آقای سرابی، در ارتباط با اردوی آمادهسازی تیم ملی فوتبال ایران که همانطور که گفتیم، باید خود را برای حضور در مسابقات حساس انتخابی جام جهانی آماده کند، کارلوس کیروش، سرمربی پرتغالی تیم ملی، گویا مخالفت خود را با دستور فدراسیون فوتبال مبنی بر اینکه باید حتماً تمرینهای تیم ملی در تهران هم بعد از افطار برگزار شود، اعلام کرده است. ولی مسئولین فدراسیون فوتبال پاسخ دادهاند که «شما در کشوری هستید که باید تعهدات اخلاقی و الزامهای آن را رعایت کنید». فکر میکنید کارلوس کیروش، با چنین مسائلی چگونه میتواند تیم ملی را به جام جهانی ببرد؟
اولاً کارلوس کیروش یا هر مربیای که حاضر میشود برود در سیستم جمهوری اسلامی کار کند، نوعی شرطبندی روی خودشان میکنند. آقای کارلوس کیروش، با توجه به بکگراندی که از ایران دارد و با نگاهی به گذشتهی این کشور، برنامهریزیاش این است که من به کشوری مثل ایران میروم، میتوانم این کشور را به جام جهانی بیاورم و همینکه بتوانم این کار را بکنم، برنده شدهام. چون پیشنهادات خیلی بهتری با مبالغ خیلی بیشتری به من خواهد شد. مثلاً اگر الان به او ۴۰درصد پیشنهاد میکنند، اگر بتواند هر تیمی را به جام جهانی برسد، آن پیشنهاد ۴۰درصدی به ۸۰ و یا ۹۰درصد میرسد. آقای کیروش در وهلهی اول به این مسئله نگاه میکند.
مسئلهی دوم این است که آقای کیروش با تمام توصیههایی که قبلاً به او شده، با تمام بدبینیهایی که از قبل نسبت به سیستمی که قرار بود در آن کار کند داشت، الان که وارد کار شده است، میبیند به مراتب سختتر از آن چیزی است که فکر میکرده. چون تازه متوجه شده که جایی رفته که تصمیمگیرنده نه تنها خودش نیست، آنها هم که به ظاهر تصمیمگیرنده هستند -مثل فدراسیون فوتبال و سازمان ورزش- در عمل، خیلی جاها، هیچکارهاند. یعنی یکباره یک آخوندی که به هر دلیلی تیتری هم دارد، میآید میگوید به این یا آن دلیل باید این کار انجام بشود یا نشود. بعد هم میگویند این جزو سیستم کشورماست و ما نمیتوانیم آن را نادیده بگیریم.
در صورتیکه امروز که در جام جهانی، ما از منطقهی آسیا میتوانیم حداقل چهار تیم و حتی پنج تیم نماینده داشته باشیم، من فکر میکنم اگر یک مسیر حتی بسیار معمولی، نمیگویم خیلی ایدهال، مثل قبل از انقلاب (در ارتباط با فوتبال میگویم، به مسائل سیاسی کاری ندارم) ادامه داشت، استان خوزستان ما به تنهایی میتوانست یکی از چهار نمایندهی آسیا در جام جهانی باشد. زمانی که ما در سال۱۹۷۸ به جام جهانی آرژانتین رفتیم، نماینده دوتا قاره بودیم؛ نمایندهی قارهی آسیا و قارهی اقیانوسیه. یعنی استرالیا به عنوان یک حریف اصلی در مقابل ایران بود و ایران به عنوان نمایندهی دوتا قاره به جام جهانی رفت.
در چهارچوبی که الان فوتبال ما قرار دارد، اردوهای تدارکاتی، بازیهای تدارکارتی، برنامهریزیهای تدارکاتی و... روی کاغذ هستند، اما هیچکدامشان در عمل انجامپذیر نیستند. شما کارنامهی آقای کیروش را از زمانی که به ایران آمده بررسی کنید و ببینید چقدر برنامه اعلام کرده و چقدرش انجام شده است، با چه تیمهایی قرار بوده بازی کند که اصلاً بازی نشده، چقدر بازی اعلام شده که برگزار نشده است؟! شما در هیچکجای دنیا این چیزها را نمیبینید. اگر تیم ایران در این شرایطی که بسیار هم ساده است به جام جهانی برسد، اتفاقاتی است که توی زمین چهارتا بازیکن استثنایی رقم میزنند، نه طرح است، نه تاکتیک است.
فقط چیزی که باقی میماند، تأسف برای کشوری است که میتوانست پتانسیل بسیار قویای داشته باشد و هنوز هم دارد، ولی متأسفانه گردانندگان این بساط کسانی هستند که نه عرق ملی، نه افتخارات ملی و نه هویت ملی، هیچکدام برایشان مهم نیست.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید