دسترسی به محتوای اصلی
خبر-نوشتاری

یادی از جشن هنر شیراز: فضایی باز در رژیمی بسته

اپیدمی کووید١٩ به فعالیت‌های هنری و فرهنگی فراوان لطمه زده و برگزاری بسیاری از فستیوال‌ها را در گوشه و کنار جهان غیرممکن کرده است. روزنامۀ فرانسوی لیبراسیون با یادآوری این وضعیت غم‌انگیز، طی دوازده شمارۀ پیاپی از ١٢ جشنوارۀ خاطره‌انگیز یاد کرده است. یازدهمین قسمت که در روزنامۀ لیبراسیون مورخ جمعه ٢٨ اوت  ٢٠٢٠ منتشر شده، به جشن هنر شیراز اختصاص یافته است. لیبراسیون جشن هنر را "پرانتزی پرتنوع" می‌داند که "با انقلاب اسلامی بسته شد".

لیبراسیون در مقاله‌ای که تحت عنوان "شیراز، تخت‌جمشید: واحۀ سرافراز هنر" منتشر شده، یادآوری می‌کند که از سال ١٩۶٧ تا ٧٧  (١٣۴۶ تا ۵۶)، شیراز پذیرای جشنواره‌ای بود که زادۀ ذهن فرح پهلوی بود.
لیبراسیون در مقاله‌ای که تحت عنوان "شیراز، تخت‌جمشید: واحۀ سرافراز هنر" منتشر شده، یادآوری می‌کند که از سال ١٩۶٧ تا ٧٧  (١٣۴۶ تا ۵۶)، شیراز پذیرای جشنواره‌ای بود که زادۀ ذهن فرح پهلوی بود. AFP - -
تبلیغ بازرگانی

لیبراسیون در مقاله‌ای که تحت عنوان "شیراز، تخت‌جمشید: واحۀ سرافراز هنر" منتشر شده، یادآوری می‌کند که از سال ١٩۶٧ تا ٧٧  (١٣۴۶ تا ۵۶)، شیراز پذیرای جشنواره‌ای بود که زادۀ ذهن فرح پهلوی بود. جشنواره‌ای از موسیقی، تئاتر، فیلم و رقص که سنت‌های اجدادی ایرانیان را در کنار آثار هنرمندان پیشتاز جهان قرار می‌داد.

شاید امروزه باورنکردنی باشد اما طی یازده سال برخی از تازه‌ترین و پیشروترین آثار هنری جهان در تپه‌ها و کوه‌های اطراف تخت جمشید یا در بقایای کاخ‌های هخامنشی و یا در شهر شیراز قابل تماشا بود. عکس‌هایی که در آن سال‌ها توسط یک عکاس جوان فرانسوی به اسم "ژان-فرانسوا کام" گرفته شده، صحنه‌هایی غریب از آن رویدادهای نادر هنری را نشان می‌دهد: زمانی که باب ویلسون (کارگردان آمریکایی)، نمایش ١۶٨ ساعتۀ خود را بدون وقفه روی تپه‌های شیراز (پشت باغ هفت تنان) اجرا کرد: طی هفت شبانه‌روز، بازیگران از تپه‌ها بالا و پایین رفتند و تماشاگران گیج و خواب‌آلود را به دنبال خود کشیدند... در عکس دیگری از ژان-فرانسوا کام، اشتوکهاوزن (موسیقیدان آلمانی) خندان، با موهای بلند دیده می‌شودکه مشغول استقرار بساط خود در کاروانسرایی در بازار شیراز است. به نوشتۀ لیبراسیون در زمینۀ این عکس، روی پشت‌بام، مأمور ساواک (؟)، تفنگ به دست دیده می‌شود. (لیبراسیون ساواک را "پلیس شاه" معرفی می‌کند. اما معلوم نیست از کجا تعلق مأمور مسلح را به ساواک فهمیده است)... در همان سال (١٩٧١)، مرس کانینگهام (طراح رقص آمریکایی) برنامه‌ای را مخصوص جشن هنر، و بر پایۀ موسیقی جان کیج به صحنه برد. خود جان کیج هم آن سال در شیراز حضور داشت.

جشن هنر: مخلوطی یگانه

گذشته از این نوع آثار که حتی امروزه هم جز اندک خواص مخاطب زیادی ندارد، شاهکارهای هنرهای سنتی ملل مختلف نیز در جشن هنر دیده می‌شد. نمایش کاتاکالی جنوب هند، تعزیۀ ایرانی و یا تئاتر"نو" (Nô) - نمایش سنتی ژاپن – که حتی در کشورهای مبدأ به آسانی قابل دسترس نیست در شیراز به روی صحنه می‌آمد.

آن دیاتکین، خبرنگار لیبراسیون گردش خود را در میان هنرمندان و گروه‌هایی که حداقل یک بار به شیراز آمده بودند ادامه می‌دهد و انگار خود از اینهمه تنوع تعجب زده می‌شود: موریس بژار و بالۀ "گلستان"‌ که نخستین اجرای جهانی‌اش در تخت جمشید بود، سوزان فارِل رقصندۀ بزرگ آمریکایی، بالۀ ملی سنگال، طبال‌های روآندا، مارتا آرگریچ یکی از مشهورترین پیانیست‌های جهان، کارولین کارلسون طراح رقص...

جزییات برخی عکس‌های قدیمی برای خبرنگار لیبراسیون معنادار است: جایی در بازار شیراز، چند زن چادری بر نیمکتی نشسته و اجرای موسیقی الکترونیکی را تماشا می‌کنند. مختلط بودن تماشاگران ایرانی - دختران جوان با شلوار جین و پسرها با موی بلند - آزادی و بی‌خیالی ظاهری آنان توجه خبرنگار را جلب می‌کند...

حاصل ارادۀ یک زن

نمایش فیلم در جشن هنر شیراز طرفداران زیاد داشت. به غیر از مجموعه‌هایی چون آثار کامل ساتیا جیت‌رای، لوئیس بونوئل یا اینگمار برگمن، برخی فیلم‌ها برای اولین بار به نمایش در می‌آمد. "مرگ در ونیز" ویسکونتی یا "هزار و یک‌شب" پازولینی قبل از نمایش عمومی جهانی در جشن هنر روی پرده آمد. همچنین فیلم‌های سینماگران ایرانی که هنوز شناخته شده نبودند: فیلم "گاو" مهرجویی قبل از اینکه از سوی فستیوال ونیز برگزیده شود، در شیراز نمایش داده شد.

اما آنچه حیرت و در عین حال تحسین خبرنگار لیبراسیون را برمی‌انگیزد، فقدان هرگونه سانسور در جشن هنر شیراز است. آن دیاتکین می‌نویسد: جشن هنر یک فستیوال زیرزمینی یا غیرقانونی نبود. اما پدیده‌ای "غیرعادی" در یک رژیم اقتدارگرا محسوب می‌شد که تماماً زاییدۀ ارادۀ یک زن بود. آن دیاتکین با نگاهی بسیار مثبت فعالیت‌های "شهبانو فرح پهلوی" را شرح می‌دهد و می‌نویسد: دفتر شهبانو که دارای ۴٠ عضو بود، تا وقتی مستقیماً با سیاست کاری نداشت، دستانش باز بود.

نویسنده خدمات آموزشی و تأسیس مدارس و سازمان‌های گوناگون تربیتی را یادآوری می‌کند و می‌افزاید: اما در حوزۀ فرهنگ، فرح پهلوی با جشن هنر تأثیر زیادی به جا گذاشت. به دشواری می‌توان تصور کرد در رژیمی که مخالفان را به زندان می‌انداخت، یک جشنواره با پول دولت – البته به کمک درآمد نفت – هنرمندان را کاملاً آزاد بگذارد و تمامی امکانات – مسکن، حمل و نقل، وسائل و ابزار کار، فرصت تمرین – را در اختیار آنان قرار دهد.

خبرنگار لیبراسیون از خاطرات فرح نقل می‌کند که "پادشاه مایل بود که کشورش بعد از جبران عقب‌ماندگی اقتصادی به سوی دموکراسی برود. اما از نظر من هیچ چیز بیشتر از بیان فرهنگی، دموکراسی را ترغیب نمی‌کند".

لیبراسیون سپس به شرایط شکل‌گیری و سازمان‌دهی جشن هنر نگاهی دارد و از تلاش‌ها و مدیریت فرخ غفاری و رضا قطبی یاد می‌کند. آربی اوانسیان، کارگردان تئاتر و سینما که در چارچوب جشن هنر چند اثر به روی صحنه برد به لیبراسیون می‌گوید: "کلمۀ آوانگارد (پیشتاز) هیچگاه ذکر نمی‌شد. هدف این بود که جوانان که امکان دیدن فیلم و نمایش در خارج از ایران را نداشتند، بتوانند منتخبی با کیفیت خوب را در دورۀ تعطیل تابستانی ببینند. خوابگاه دانشگاه آزاد بود، جوانها می‌توانستند به قیمت ناچیز در آنجا اقامت کنند. بهای بلیط برنامه‌ها نیز بسیار کم بود".

تناقض‌ها و پایانی غم‌انگیز

لیبراسیون تناقض‌های جشنواره را نیز گوشزد می‌کند و می‌نویسد که برخی هنرمندان که از تمامی مزایای جشن هنر بهره می‌بردند، در عین حال پیام‌های سیاسی مخالف هم می‌فرستادند. مثلاً یانیس گزناکیس، آهنگسار معروف یونانی-فرانسوی، قطعۀ "شب‌ها" را به "همۀ قربانیان زورگویی سیاسی" تقدیم کرد.

به نوشتۀ خبرنگار لیبراسیون امروزه "همۀ ایرانیانی که در بارۀ جشن هنر حرف می‌زنند احساساتی می‌شوند". اما در عین حال جشن هنر منتقدان زیادی هم داشت. مهستی افشار که در آن سالها مسئولیت فیلمبرداری از برنامه‌ها را برای تلویزیون ملی ایران به عهده داشت، می‌گوید: "جشن هنر چهار نوع دشمن داشت: هنرمندان و فعالان چپ که می‌گفتند شرکت در جشنواره به معنای تضمین رژیم است؛ ساواک که از جشن هنر متنفر بود اما به خاطر شهبانو نمی‌توانست حرفی بزند؛ همۀ نیروهای محافظه‌کار که در قدرت و دولت سهیم بودند و بالاخره روحانیت که البته به چشم نمی‌آمد و قدرتش دست کم گرفته می‌شد"...

از سال ١٩٧۶، برخی هنرمندان از حضور در جشن هنر عذر خواستند. به نوشتۀ لیبراسیون یک سال بعد، شایعاتی تحت رهبری آیت‌الله خمینی پخش شد (از جمله در مورد برخی نمایش‌ها) که تأثیر منفی زیادی داشت. در تابستان ١٩٧٨، سینما رکس آبادان توسط اسلام‌گرایان به آتش کشیده شد و ۴٧٠ قربانی گرفت. در پی این واقعۀ هولناک و در فضای پرتنشی که ایجاد شده بود، مسئولان تصمیم گرفتند که جشن هنر دوازدهم را لغو کنند...

 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

همرسانی :
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.