دسترسی به محتوای اصلی
راهِ ابریشم

سرور کسمائی، "یک روز مانده به آخر زمان"

نتشر شده در:

آخرین کتاب سرور کسمائی، "یک روز مانده به آخر زمان"، به تازگی توسط انتشاراتی "روبر لافون" در 277 صفحه به بازار آمده است.

تبلیغ بازرگانی

کتاب با متنی از کتاب زند یسنا آغاز می شود که در آن زرتشت از خوابی که دیده سخن می گوید و از اهورا مزدا می خواهد آن را تعبیر کند. در آن خواب، زرتشت درختی را می بیند که چهار شاخه دارد . اهورا مزدا می گوید این درخت به سان دنیائی است که او آفریده و در آن هر شاخه یک دوران هزار ساله را نمایندگی می کند.

اما آخرین آنها از همه ترسناک تر است چون شاهد بازگشت شیطان ها و یا اهریمن هائی هستیم که در دوران نخستین شکست خورده بودند.

این اهریمن ها که لباس سیاه بر تن دارند و ریشو و گیسو به باد سپرده اند، ویرانی و مرگ را در جهان می گسترانند

.
سپس "کی" ، که از یک زن باکره زائیده می شود، با آنها به مبارزه بر می خیزد و مردگان را زنده می کند. او برای این کار نیزه ای را به کار می بندد که از چوب آن درخت ساخته شده است. در ختی که در بهشت قرار دارد.

بی درنگ پس از این متن، سخنی از پیامبر اسلام آورده می شود که در حدیث ها آمده است و در آن پیامبر می گوید : حتا اگر یک روز به آخر زمان مانده باشد، این روز صد هزار روز به درازا خواهد کشید تا مردی از خاندان او بر پا خیزد و مردگان را زنده کند.

فصل نخست با عنوان "شورش و رستاخیز" آغاز می شود و خواننده با دختری به نام مریم آشنا می شود که در شانزده سالگی به راز خانوادگی اش پی می برد و آن این است که او در روزی به دنیا آمده که خواهرش "مریم" زیر آوار مرده است !!!

این دختر در پی ثابت کردن هویت خود بر می آید اما با موضع گیریهای مذهبی-تبلیغاتی و غیر منطقی مسئولان ثبت و احوال روبرو می شود که تر جیح می دهند او را همان خواهر مرده اما دوباره جان گرفته اش بدانند.

14:35

گفتگو با سرور کسمائی

حال به جای این که از سرور کسمائی بپرسم ریشه این داستان کجاست ؟ بیشتر، با در نظر گرفتن دو متن کوتاهی از دو پیامبر پیروی شده در ایران، پرسشم متوجه این دوهویتی تاریخی و جستجوی هویت توسط مریم شد. بنابراین از او پرسیدم آیا این دو به هم پیوند نمی خورند و آیا هدف در واقع نشان دادن دوگانگی بزرگی نیست که تاریخ نزد ایرانیان به وجود آورده که در دیگر کشورهای مسلمان دیده نمی شود؟

نامزدهای جوایز اسکار

در پی اعطای جوایز گلدن گلوب، نامزدهای جوایز اسکار که چندان از گزینه های "گلدن گلوب" دور نمی شوند، اعلام شد.

در میان این نامزدها، نام "بازگشته"، ساخته "الخاندرو گونسالس اینیاریتو"، کارگردان مکزیکی و برنده جایزه بهترین فیلم "گلدن گلوب"، در 12 رده برده می شود.

پس از آن فیلم "مد مکس : جاده خشم"، ساخته "جرج میلر" در 10 رده قرار می گیرد و سپس "تنها در مریخ"، ساخته "رایدلی اسکات" در 7 رده ، (که جایزه گلدن گلوب بهترین فیلم کمدی را ربود) "پل جاسوس ها" ، فیلم بسیار کلاسیک ساخته "استیو ن اسپیلبرگ" ، در 6 رده، "کارول"، آخرین اثر "تاد هینز" (که از گلدن کلوب دست خالی بازگشت) در 6 رده ، و آخرین "جنگ ستارگان"، ساخته "جی جی آبرامز" در 5 رده دیده می شند. که البته این فهرست دنباله دارد.
نام "لئوناردو دی کاپریو"، برای بازی در "بازگشته"، "مت دیمون"، برای بازی در "تنها در مریخ" در میان 5 نامزد جایزه بهترین هنرپیشه مرد دیده می شود."کیت بلانشت"، هنرپیشه توانا، "جنیفر لاورنس" (که انجمن مطبوعات خارجی هالیوود جایزه بهترین بازیگر زن کمدی سال را به او داد) و "شارلوت رمپلینگ" هم نامزدهای جایزه بهترین هنرپیشه زن هستند.

در میان فیلم های بخش فیلم های خارجی، فیلم "موستانگ" ، ساخته "دنیس غمزه ارگوون" ، کارگردان ترک، از فرانسه دیده می شود . "پسر سائول" از مجارستان و "یک جنگ" از دانمارک هم در میان 5 فیلم برگزیده این بخش هستند.
فیلم تکان دهنده "نگاه سکوت"، ساخته "جوشوآ اوپن هایمر" در میان دیگر فیلم های بخش مستند قرار دارد.

"کارول"، فیلمی با زیبائی شناختی سالهای 50

در فیلم "کارول"، که دست خالی از گلدن گلوب بیرون آمد ، اما در فستیوال کن، هنرپیشه اش "کیت بلانشت"، نخل طلای بهترین هنرپیشه را ربوده بود، "تاد هینز" جامعه بسیار بسته آمریکا رابا کد هایش نشان می دهد که پشت ظاهر آرام و خوش پوش شخصیت هایش، دنیائی از خشونت موج می زند. شخصیت هائی که با لبخند های مصنوعی یکدیگر را می درند. "

کارول"، ساخته "تاد هینز"، که بر گرفته است از یک رمان سانسور شده "پاتریشییا های اسمیث" در سال 1952 ، ماجرای رابطه عاشقانه دو زن را در سالهای 1950 در نیو یورکی بسیار محافظه کار، به تصویر می کشد.

در فیلم کارول، با بازی مسخ شده "کیت بلانشت"، که در مجموع بازیگر توانائی است، بیننده چیز خاصی را کشف نمی کند و در احساسات شخصیت ها درگیر نمی شود.

عشق دو زن، "کیت بلانشت" و "رونی مارا"، یکی نزدیک به میان سالگی و دیگری بسیار جوان، که به دلیل ممنوعیت های اجتماعی از همان آغاز محکوم به نابودی است، در سراسر فیلم چندان احساسات بیننده را بر نمی انگیزد و تنها صحنه پایانی آن است که عمق پیدا می کند و نگاههای حسرت بار دو شخصیت اصلی به این احساس جان می بخشد.
گفتنی است که "تاد هینز"، پیش تر هم با اثر دیگرش "ولوت آندرماین" نظر ها رادر فستیوال کن سال 1998 به خود جلب کرده بود.

"تاد هینز" یک بار دیگر این دوران را در سال 2002، در فیلمش "دور از بهشت"، به کار گرفته بود که در آن در یک خانواده شسته و روفته و ظاهرأخوشبخت آمریکائی ، به دلیل تمایل مرد خانواده به مردان و توجه همسرش به یک باغبان سیاه پوست، در هم فرو می پاشد.

خشونت گفته و نا گفته و نفرت از سیاه پوستان و هم جنس گرایان در این فیلم موج می زند و بسیار درگیر کننده تر است از فیلم "کارول"...

میز گرد کارگردانان مهم

چندکارگردان مهم سینما، از جمله "دانی بویل" (استیو جابز)، "تام هوپر" ( دختر دانمارکی)، "الخاندرو گونسالس اینیاریتو"، (بازگشته)، "دیوید او راسل" (جوی)، "رایدلی اسکات" ( تنها در مارس) و "کوانتین تارنتینو" ( 8 خبیث)، در میز گرد کارگردانان تلویزیون "سندنس " شرکت کردند و همراه با "هالی وود ریپورتر" به گفتگو پیرامون وضع سینما پرداختند.

و گرچه همه ساله کارگردانان به این کار دست می زنند و سخنانی می گویند که تازگی ندارد، این بار، این کارگردانان بر این تکیه کردند که طبقه متوسط از سینما دور شده و میزان تولید فیلم بسیار بالاست. "کوانتین تارنتینو" به این اشاره می کند که طبقه کارگر هم به دلیل افزایش بهای بلیط سینما از گود خارج شده است. این بها باعث شده بسیاری از رفتن به سینما خود داری کنند.

"رایدلی اسکات" براین تکیه می کند که بر پایه تجربه اش به هنگام ساختن "مریخی" ، به این نیتجه رسیده که مشکلات را پیش بینی کند و پیش از این که این مشکلات چهره نشان دهند، آنها را از میان بردارد.

آنها درباره هنرپیشگان می گویند که کارگردانان بزرگ بدون هنرپیشه خوب وجود نخواهند داشت. "کوانتین تارنتینو" از این سخن گفت که خیلی زود در حین کار با "هاروی کیتل" دریافت که نباید از همان لحظه آغاز خواندن سناریو، به هنرپیشگان راهکار داد. او می گوید به هنگام کار با "کیتل" در فیلم "رزروار داگس"، به این تفاهم رسیدند که هنرپیشه با حس خود بازی کند و سپس این بازی به تدریج تصحیح شود. "تارنتینو" از آن پس این سبک کار را رها نکرده است.
"انیاریتو" و "هوپر" می گویند کار با یک هنرپیشه کهنه کاری که بتواند به همه فیلم نگاه بیاندازد و تنها به بخش خود بسنده نکند، بسیار مهم است. باید به هنرپیشه گفت کارگردان از او چه می خواهد اما در عین حال باید ضرب اهنگ فیلم را هم به او گوشزد کرد ولو این که 100 بار یک صحنه تکرار شود. بنابراین او باید بتواند همچون یک ماشین این ضرب آهنگ را درونی کرده، پس از هر توقف، با همان ریتم پیش رود. اگر کارگردان چنین روشی داشته باشد، هنرپیشگان خوب، هم با آنچه در ذهن کارگردان می گذرد کنار می آیند و هم با ذهن خودشان به عنوان بازیگر.
"اینیاریتو" به تأسف ها ی خود اشاره کرد و گفت کارگردانان گاه بسیار رمانتیک می شوند چون فیلمشان برخاسته از رویاهای درونی شان است. از این رو می توانند اشتباه کنند . همچنان که در پاره ای از اوقات او تاسف می خورد چرا برخی از تصمیم ها را زودتر از آنچه می بایست نگرفته. او در عین حال فهمیده که چنانچه صحنه ای یا بخشی از فیلم پاسخ ندهد، با مرور زمان بد تر هم می شود. گاه تردید در تصمیم گیری از آنجا ناشی می شود که کارگردان می خواهد خوش بین باشد و بخت دیگری به آن صحنه بدهد و بنابراین چشم به اولویت های دیگر می بندد و این می تواند تبدیل به آتش فشان شود.

او و همکارش "تارانتینو" می گویند وقتی که یک کارگردان مقررات و گویش فیلم خود را تعیین کرد، راه بازگشتی وجود ندارد. چون همچون بالارفتن از یک صخره است : یا پیش می روید یا می میرید.
http://www.hollywoodreporter.com/news/watch-thrs-full-uncensored-director-850260

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
  • 08:45
  • 08:53
  • 09:56
  • 15:40
  • 09:08
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.