کتاب «کمدی نقد، سی سال هنر معاصر»، به موازات بررسی تاریخ هنر معاصر، محفل پیرامونی یا "دربار" آن را مورد انتقاد تند قرار میدهد. به نوشتۀ ژان فیلیپ دومک پول در آوردن در بازار هنر بدون تضمین منتقدان ممکن نیست. سرمایهگذاری مالی بر روی آثار هنری مستلزم سرمایهگذاری فکری برای شناساندن و تبلیغ این آثار است.
«کمدی نقد، سی سال هنر معاصر»* عنوان کتاب تازۀ ژان فیلیپ دومک*، منتقد و رماننویس فرانسوی، جامع نوشتههای او در بارۀ هنر معاصر است. در این کتاب تقریباً هزار صفحهای، نویسنده مقالات و نوشتههای بیست و پنج سال اخیر خود را جمعآوری کرده و مطالب و شرحهای تازه بر آن افزوده است.
لحن دومک، در مقام منتقد سختگیر هنر معاصر تند و بیملاحظه است. نزدیک به سی سال است که او در مخالفت با "هنری سطحی و ضعیف» سخن میگوید.
ژان فیلیپ دومک میگوید: «چیزی که در تاریخ هنر معاصر برای من جالب است، جنبۀ "محفلی" یا به قول نویسندۀ بزرگ فرانسوی، لابرویر (La Bruyère)، حال و هوای "درباری" آن است. لابرویر با قدرتی کمنظیر دربار یا محفل لوئی چهاردهم و آداب آن را به طنز و طعنه حکایت کرده است. در دنیای هنر معاصر هم ژستها، رفتارها و نقابهایی که آدمها به چهره میزنند برای من جالب است. این ظواهر، نشاندهندۀ ذهنیات و عادتهای فکری است. من به طرز فکر و پیشداوریهای این محیط هنری توجه دارم و البته گاه در نوشتههایم از حماقت نیز صحبت کردهام. مسخره کردن آنچه قدیمی یا کهنه است بسیار آسان است. در عین حال معتقدم که اگر حماقت تجدید نمیشد کار دنیا آسانتر از این میبود. ولی چنین نیست، حماقت پیشرفت میکند و نو میشود. به همین دلیل باید پیوسته با آن مقابله کرد. باید تأکید کنم که این حماقت فقط از آن دیگران نیست، باید قبل از همه با حماقت خود مبارزه کنیم».
در نقد صاحبان قدرت و اعتبار
از همین مقدمه پیداست که ژان فیلیپ دومک در بارۀ هنر معاصر چه نظری دارد. چیدمانهایی که از لوازم خانۀ معمولی ساخته شده، عروسکهایی کودکانه با رنگهای تند و ابعاد بزرگ، چند گل مصنوعی که یادآور جنسهای ارزان خاور دور است اما همه در موزههای بزرگ دنیا به عنوان آثار هنر معاصر به نمایش گذاشته میشوند، برای ژان فیلیپ دومک قابل هضم نیست. ولی حملۀ او بخصوص منتقدها، کارشناسان و مجموعهدارانی را هدف میگیرد که با تکیه بر گفتمانی روشنفکرانه، برای این نوع آثار وجهه و اعتبار و ارزش مالی میسازند.
دومک یکی از معدود منتقدانی است که حتی جرأت حمله به فرانسوا پینو (François Pinault)** را داشته است.
او میگوید: «منظور و هدف انتقاد من بیشتر کارشناسان و منتقدان و مسئولان نهادهای فرهنگی هستند تا هنرمندان. چرا؟ برای این که منتقدها آزادند که هرچه میخواهند بنویسند. معمولاً تصور میشود که انتقادهای منفی از هنر معاصر متوجه جنبههای مالی و بازار هنر است. اما من با پول دشمنی ندارم. در تاریخ اروپا، حامیان بزرگ هنر را میبینیم که ثروتهای هنگفت در راه تولید شاهکارهای هنری خرج میکردند. امروزه هم شخصیتهایی هستند مثل میلیاردر معروف، آقای فرانسوا پینو... اما فکر نمیکنم فعالیتهای او در کیفیت و تعالی فرهنگ و هنر تأثیری داشته باشد. آقای پینو البته خیلی پول دارد ومسلماً صاحب امکاناتی است که امثال من ندارند. آدمی چون او، در واقع نقش داور را بازی میکند. فرانسوا پینو که پولش را در خرید آثار هنری سرمایهگذاری میکند، کارهایی را میخرد که به او توصیه کردهاند. در این میان کسانی هستند که در بارۀ این آثار قلم میزنند یا از آنها تعریف میکنند. بدون شک اگر این کارشناسها و منتقدها در بارۀ آثار دیگری مینوشتند، خریدار هم چیزهای دیگری میخرید».
گفتمان پیچیده برای آثار ساده
ژان فیلیپ دومک در هجو "محفل هنر معاصر" از عبارت "منطق حماقت" استفاده میکند. میگوید: «معمولاً پذیرفته میشود که سخن سادهانگارانه در بارۀ پدیدههای بسیار پیچیده نوعی حماقت است. اما در نقطۀ مقابل، آیا ساختن گفتمانهای بسیار پیچیده در بارۀ آثار ساده و سطحی حماقت نیست؟ در آخرین نمایشگاه آثار جف کونز که یکی از پربینندهترین نمایشگاههای مرکز هنری پمپیدوی پاریس بود، آنچه بیش از همه جلب توجه میکرد، توضیحات طولانی، پیچیده، روشنفکرانه و فیلسوفمآبانهای بود که در کنار آثار هنری سطحی و مبتذل دیده میشد».
آثار ضعیف و کممایه
ژان فیلیپ دومک در بارۀ مدافعان هنر معاصر مینویسد: «این طرفداران معتقدند که هنر معاصر، نقد جامعۀ مصرف و "بازنمایی" دنیای مادی و خودخواهانۀ امروز است». او سپس با اشاره به آثار اندی وارهول، هنرمند آمریکایی و پیامبر پاپ آرت، میافزاید: «اما نمایش چند قوطی کنسرو به همان شکلی که در واقعیت روزمره وجود دارد "بازنمایی" نیست، تکرار همان دنیای مادی و بیمعنایی است که هر روزه با آن سر و کار داریم».
در عین حال، ژان فیلیپ دومک تأکید دارد که استفاده از قوطی کنسرو یا هر ابزار و مادۀ خام دیگر میتواند موجه و آفرینندۀ معنا باشد: «انتقاد من متوجه این نیست که چرا این طور یا آن طور نقاشی میکنند، یا این که چرا جف کونز (Jeff Koons) از فلان مادۀ خام استفاده کرده یا این که چرا فلان هنرمند لوازم زندگی روزمره را در کارهایش به نمایش گذاشته. نه! هیچوقت نباید در مورد زبان هنرمند یا شیوۀ بیانش پیشداوری داشت. باید وارد زبان و دنیای او شد. در درون این زبان شما آزاد هستید که ارزیابی کنید و ببینید که هنرمند چه ارائه میکند و به دنبال کدام "تأثیر کیفی" است؟... بر اساس این نگرش من همچنان تأکید میکنم که در جهان هنر معاصر با آثار بسیار ضعیفی مواجهیم».
هنر معاصر چیست؟
در تعاریف رایج، هنر معاصر به جریانهای گوناگون هنرهای تجسمی (دیداری) گفته میشود که بعد از جنگ جهانی دوم شروع میشود و بخصوص از دهۀ شصت میلادی قدرت میگیرد.
به نوشتۀ ژان فیلیپ دومک «هنر معاصر قبل از هر چیز، یک ایدئولوژی زیباشناختی است. این ایدئولوژی، مفهوم یا ایدۀ "معاصر بودن" را در مرکز قرار میدهد، چنان که قبلاً در مبحث زیباییشناسی مفاهیمی مثل زیبایی (جمال)، شکوه، الوهیت و یا مفاهیم دیگری از این دست در کانون قرار میگرفت... اما "معاصر بودن" مفهوم بسیار ضعیفی است و آثاری که از این مفهوم دنبالهروی میکنند معمولاً ضعیف و کممایهاند»...
ژان فیلیپ دومک مینویسد «زمانی که امپرسیونیسم به راه افتاد، طرفداران این جریان از "آکادمیسم" انتقاد میکردند. هنرمندان سبک جدید در آن سالها اعتقاد داشتند که صرف رعایت قواعد کلاسیک نمیتواند معیاری برای هنر باشد». دومک سپس سؤال میکند «اما آیا معاصر بودن میتواند به خودی خود ارزش محسوب شود؟»
تجربه برای تجربه
نویسنده در جایی دیگر معنای هنر معاصر را بیشتر میشکافد و میگوید: «در تقسیمبندی تاریخی، هنر معاصر بعد از هنر مدرن قرار میگیرد. اما مدرنیته را "سنتِ گسست" نیز تعبیر کردهاند. گسست در تاریخ هنر، در پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم رخ داد. از اینجا واژۀ "آوانگارد" یا "پیشتاز" باب شد. مشروعیتِ ایدئولوژی "آوانگارد" در گسست با گذشته است و گسست، راه را برای تجربه میگشاید. اما تجربه وقتی تکراری میشود، معنای خود را از دست میدهد. تجربه برای تجربه بیهوده است و ما را به هنری میرساند که من "هنر در بارۀ هنر" نامیدهام»...
ژان فیلیپ دومک در یکی از کنفرانسهایش نیز گفته است: «ابتدا از سنت میبُریم و میشویم "آوانگارد". بعد یک آوانگارد دیگر میآید و از آوانگارد قبلی فاصله میگیرد... همینطور بگیرید و ادامه دهید! در نهایت، این پرسش مطرح میشود که چطور باید از سنتِ گسست بُرید؟! طبیعی است که در این وضعیت هنر معاصر به محض تولد مرده است. تصور نمیکنم که "نو به خاطر نو" یا "تازه بودن فقط به خاطر تازه بودن" معنایی داشته باشد یا بتواند معیار قرار گیرد. باید ببینیم اثر هنری چه تأثیری بر مخاطب دارد».
تأثیر هنر
به گفتۀ دومک اثر هنری، تأثیری تؤامان بر چشم و ذهن دارد: «یعنی در عین حال با معقول و محسوس سر و کار داریم. هر یک از این دو نوع تأثیر به دیگری مربوط و وابسته است. همه میدانند که لذت ناشی از اثر هنری، با اندیشیدن بیشتر میشود. این، همان اصل معروف "داوری یا حکم زیباشناختی" کانت است.»
با تکیه بر این نگاه و روش، قضاوت ژان فیلیپ دومک در مورد هنر معاصر تقریباً یکسره منفی است. به همین سبب، بیش از بیست سال قبل، ژان فیلیپ دومک به شدت هدف حملۀ گروهی از منتقدان و کارشناسان هنر قرار گرفت که او را ارتجاعی و حتی پیرو نازیسم خواندند. اینک بعد از سالها، نویسنده که به وضوح خاطرۀ دردناک آن اتهامات را فراموش نکرده، همۀ حرفهای خود را در کتاب تازهاش، «کمدی نقد، سی سال هنر معاصر» گرد آورده تا جدال با هنر معاصر را جدیتر، مستدلتر و معتبرتر از گذشته پی گیرد.
*Comédie de la critique, trente ans d’art contemporain, Jean-Philippe Domecq – Ed. pocket 2015
** فرانسوا پینو، پنجمین میلیاردر فرانسه، یکی از مهمترین کلکسیونرهای هنر مدرن و معاصر است. او در سال ٢٠٠٥ کاخ گراسی را در شهر ونیز خرید و بخشی از مجموعۀ خود را برای بازدید عموم به این عمارت تاریخی منتقل کرد. او همچنین صاحب هفتهنامۀ فرانسوی لوپوان و بنگاه انگلیسی کریستیز است که یکی از مهمترین مؤسسات حراج آثار هنری در دنیا است.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید