دسترسی به محتوای اصلی
راهِ ابریشم

امیر رضا کوهستانی و آخرین نمایشش

نتشر شده در:

از روز 5 تا 17 اکتبر، گروه تآتر مهر، به سرپرستی امیر رضا کوهستانی، کارگردانی که برای اولین بار نیست در صحنه های تآتر پاریس و اروپا نمایش های خود را به روی صحنه می برد، آخرین اثر خودرا در تآترLa Colline به نمایش می گذارد.

تبلیغ بازرگانی

"شما در شب 8 ژانویه کجا بودید ؟" نمایشی است بسیار مدرن که در آن گرچه گاه از ویدئو استفاده می شود اما تقریبأ همه ماجرا از ورای تلفن همراه تعریف می گرددو شخصیت ها خواسته ها و نگرانی های خود را ازاین راه بیان می کنند. نمایش نشان می دهد که درساعت دوازده شب، در یکی از حومه های تهران و در یک شب برفی، چهار زن جوان، در خانه ای درحال تمرین نمایش "کلفت ها" اثر "ژان ژونه" هستند. ناگهان به شکل غیر مترقبه علی، نامزد فاطمه، یکی از این چهار زن، که دوران سربازی خود را می گذراند از راه می رسد. او تفنگ خود را در سرباز خانه جا نگذاشته و چون می داند این زیر پا گذاشتن مقررات ارتش مسئولیت بزرگی دارد، به مافوق خود قول می دهد آن را پیش از بامداد به جایش باز گرداند. در همین حال عبدی نیز از راه می رسد و همگی ناچار می شوند در همین خانه بمانند. بامداد بعد، علی از خواب بیدار می شود اما تفنگش را نمی یابد. از این جاست که مکالمات تلفنی آغاز می گردد، مکالماتی که به خوبی تصویری از جامعه و شنیده نشدن صدای جوانان می دهند. امیر رضا کوهستانی در این اثر نیز، با مینی مالیسم بسیار و با استفاده از محمل های مدرن نمایشش را تبدیل به آئینه ای از جامعه خویش می کند.
گفتنی است که امیررضا کوهستانی و گروهش، نمایش "تجربه های تازه" که در سال 2002 آفریده شده، پس از دوره نمایش های متعدد در بسیاری از کشورها بار دیگر از روز 6 تا 14 آوریل 2011 در مرکز هنرهای دراماتیک اورلئان در شهر "لواره" به روی صحنه خواهند آورد.

 

"جاده های عربی" از کجا می آیند ؟

از روز 14 ژوئیه نمایشگاهی در موزه "لوور" زیر عنوان "جاده های عربی : باستان شناسی و تاریخ قلمرو عربستان سعودی" برقرار است که تا روز 27 سپتامبر ادامه داشت.

این نمایشگاه بزرگ بانقشه ای از منطقه آغاز می شود، نقشه ای که بی شباهت به نقشه های قدیمی ایران باستان نیست، اما در آن هیچ نامی بر خلیج فارس گذاشته نشده است ! سپس اشیاء مختلفی را می بینیم که برخی بزرگ وبرخی دیگر کوچک هستند و در فاصله میان آنها عکس هائی از برکه های سبز در میان کویر قرار داده شده اند که مکان استراحت کاروانهائی بودند، که بنا به گفته مسئول نمایشگاه، از قرن هفتم به بعد، از آنجا زائران راهی مکانهای مقدس برای زیارت می شدند. چنین سخنی البته کمی سطحی به نظر می آید چرا که راههای رفت و آمد، سالها پیش از اسلام نیز برای بازرگانی و یا رفتن به مکان مقدس دیگر دنیای باستان، وجود داشته و مسافران از آن عبور می کردند ومحدود کردن آن به قرن هفتم میلادی پرسش برانگیز می شود. اشیائی هم که به تماشای عموم گذاشته شدند، از کمبود توضیح روش با ذکر ویژگی خاستگاه آنها رنج می برند . توضیحاتی که تا حد زیاد نامفهوم و ناکافی است.

به هر حال شماری از 300 شیئی به نمایش گذاشته شده، به گفته مسئولان، هیچ گاه کشورشان را ترک نکرده اند و همگی حکایت از فرهنگ های مختلفی دارند که در این کشور وجود داشته اند. و در این جا هم حفظ روحیه علمی وامانت داری حرفه ای زیر پا گذاشته شده کسی نمی گوید این اشیاء از کدام فرهنگ آمده اند و به چه دلیل در این خاک پیدا شده اند.

اشیائی که برخی از آنها بسیار زیبا و شگفت انگیز هستند.
نظر به شباهت بزرگ برخی از اشیاء به اشیاء تمدن پارسی و حتا حضور فره وهر بر روی یکی از سر ستونها، از یوسف مجید زاده، باستان شناس و کاشف بخش مهمی از گنجینه های جیرفت و نویسنده مقاله بزرگی در مورد خلیج فارس، نام آن و کسانی که در تحریف آن دست داشتند، پرسیدم او آیا این کوتاهی را تأئید می کند یا نه و علت به وجود آمدن چنین پدیده ها و دست درازیها را در چه می داند؟

07:24

گفتگو بایوسف مجید زاده

 با سپاسگذاری از یوسف مجید زاده، باید بازهم نام "دانیل پاتس" استرالیائی را که سالها در ایران زندگی و حفاری کرده و سپس خدماتش را به اعراب خلیج فارس فروخته و علیرغم ندامت در ایران و برخورداری دوباره از حضوردر این کشور، درسمینارهای کشورهای عربی، نام خلیج فارس را زیر سئوال می برد یاد آورشوم که او دردو جلد کتاب به نام خلیج عربی به اثبات این که خلیج فارس، خلیج عربی است می پردازد.
لطمه هائی که این گونه شخصیت ها از یک سو و ملاحظات سیاسی بر سرهویت هابه طورکلی و دراینجا، هویت ایرانی وسرزمین ایران می زنند را در رسانه ها، موزه ها و نمایشگاهها در فرانسه به کرات می بینیم. اما انتظار نداشتم که در جلسه پرسش و پاسخ روز 28 سپتامبر 2010 در مجلس سنای فرانسه، در جائی که خانم "ناتالی گوله"، سناتور و عضو شورای دفاع وسیاست خارجی سنا، از نحوه گزینش سفیرهای فرانسه انتقاد به عمل می آورد، "پییر لولوش"، وزیر مشاور در امور اروپا، بگوید: "اکثر سفرای ما درخلیج" عربی-پارسی"، زبان عربی را می شناسند". خوشبختانه خانم "ناتالی گوله" در پاسخ به او می گوید : "به نظر می رسد کسی که متن شما را آماده کرده نمی دانسته که فقط یک خلیج آن هم "خلیج فارس" وجود دارد و نه "خلیج عربی-پارسی" !!
http://www.senat.fr/cra/s20100928/s20100928_0.html#par_11
حال از این صحنه تآتر به صحنه تآتر دیگری برویم
 

"رولان پتی" در اپرای پاریس

سه باله اثر "رولان پتی"، طراح به نام باله مدرن و یکی از مطرح ترین طراحان قرن بیستم، که آثاری سرشار از حس و نو گرائی را با گرد هم آوردن هنرمندان بزرگ به دنیای باله مدرن ارائه نموده، از روز 29 سپتامبر تا 9 اکتبر در اپرای پاریس به روی صحنه خواهد بود. به عنوان مثال در باله "رانده وو" یا "قرار ملاقات"، از موسیقی "ژوزف کوسما"، الهام از اشعار "ژاک پره ور" شاعر و نویسنده فرانسوی، دکور "براسای" وطراحی پرده صحنه توسط پیکاسو استفاده شده است.
در باله "گرگ" از متن "ژان آنوی" و "ژرژ نوو" الهام گرفته شده موسیقی آن ساخته "هانری دوتییو" ست. جالب این جاست که "دوتییو" می گفت دوست ندارد موسیقی باله بسازد. اما در آخرین لحظه به "رولان پتی" می گوید من این موسیقی را می سازم به شرطی که همراه با شکل گیری باله پیش برود. در نتیجه وقتی باله به پایان می رسد موسیقی آن نیز تمام می شود!
باله "مرد جوان ومرگ" یکی ازبرجسته ترین آثار "رولان پتی" که داستان آن قصه ای است که ژان کوکتو برای "رولان پتی" تعریف کرده و این دو موسیقی "یوهان سباستین باخ" را برای آن برگزیده اند، سومین باله ای است که در چار چوب این برنامه به نمایش در می آید.

 

مسکو و سنت پترزبورگ، دو چهره ازروسیه

شصت فیلم از روز 14 تا 24 سپتامبر در "فوروم دز ایماژ" در پاریس، به منظور شناساندن دو شهر مهم روسیه، مسکو و سن پترزبورگ، به نمایش گذاشته می شود که تاریخ و روح این شهر ها را از ورای سینمائی که در جستجوی زنده کردن جایگاه سینمای بسیار قوی شوروی سابق است، به تماشاگران می شناساند.
در میان آنها شماری فیلم های کلاسیک، نایاب و فیلم های دیگری دیده می شوند که تاکنون در فرانسه به نمایش در نیامده اند.
از جمله فیلم های تازه، دوفیلم، "پیتر اف ام" و "به علاوه یک"، ساخته کارگردان جوان روسی "اوکسانا بیچکوآ" هستند. در "به علاوه یک"، او داستان یک خانم مترجم به نام "ماشا" را به تصویر می کشد که برای ترجمه نمایش عروسکی یک عروسک گردان انگلیسی در مسکو انتخاب شده است. این زن جوان خجالتی و کمی سرد و خشک، از طنز هنرمند انگلیسی خوشش نمی آید اما کم کم تحت تاثیر جذبه او قرار می گیرد. این ماجرا از فیلم "به علاوه یک"، یک کمدی رمانتیک و دوست داشتنی می سازد.

"پری دریائی" فیلمی از "آنا ملیکیان" ارمنی تبار مقیم روسیه، یک دیگر از فیلم های تازه ای است که همچون قصه شاه پریان ساخته شده اما برای کودکان نیست و مسئله ماتریالیسم را در شهر مسکوی امروز با مهارت و جذابیت بسیار مطرح می کند.
در فیلم مستند "نوردر صحنه"، "الکساندر پوژدنیاکف"، از استودیوی "لن فیلم" بزرگداشت به عمل می آورد که در سال 1917 گشایش یافت و در سال های 20 شماری از کارگردانان مهم روسیه چون "الکساندر ساکوروف"، "آلکسی گرمان" و شماری دیگر را در خود پروراند. در این فیلم، "الکساندر پوژدنیاکف" مارا به سفری شاعرانه در این قدیمی ترین استودیو فیلم روسیه دعوت می کند. البته در کنار آن چند فیلم ساخته شده در این استودیو، از جمله " روزهای خوب" ساخته یکی از جالب ترین و پر کار ترین کارگردانان روسیه، "آلکسی بالابانف" نشان داده می شود.
فیلم دیگری که از چند نظر می تواند جالب و مهم باشد، فیلم "سه روزاززندگی ویکتور چرنی چف" ساخته "مارک اوسپیان" است که درسال 1967، درسبکی نو، شبیه به "موج نوی فرانسه" و یا "مکتب نوی نیویورک"، ساخته شده ماجرای جوانانی را نشان می دهد که سرخورده و غمگین هستند. جنگ اکثر آنان را از پدرانشان محروم کرده و گرچه همگی کارگرند اما زندگی خود را به بطالت می گذرانند ووارد بازیهای یک جوان شرور می شوند. در این فیلم می بینیم که علیرغم دیوار آهنین، چگونه جوانان از مدهای غربی تبعیت می کنند، میخواهند مانند آنها برقصند و آرایش وزندگی کنند. تنها پرسشی که پیش می آید این است که چگونه مقامات شوروی سابق که هر گونه فردگرائی را رد می کردند و در اکثر فیلم ها به جنبه های قهرمانانه، سازندگی، امید و دستاوردهای جامعه سوسیالیست خود ، گاه با زیاده روی، اهمیت بسیار می دادند، از یک چنین فیلمی که از همه این ایده آل ها دور است، ایرادی نگرفته اند ؟
شاید علت آن همان نطق معروف "خروشچف"، رهبر حزب وشوروی، در 20 امین کنگره حزب کمونیست شوروری در سال 1956 باشد که خبر از ظهور یک انسان نوین را داد و پس از آن چند سالی، "بهاری" در بسیاری از زمینه ها برای مردم این کشور به وجود آورد.
البته نمی توان در مورد این تعداد فیلم صحبت کرد، درعین حال بد نیست اشاره ای به فیلمی بکنم که تمامأ از "راش هائی" ساخته شده که در سالهای 1941 تا 1944 از محاصره "لنینگراد" توسط ارتش نازی، طولانی ترین محاصره درقرن بیستم، تهیه شده است. این فیلم، "محاصره"، که در روز یکشنبه 26 سپتامبر به نمایش در می آید، با قدرتی فوق العاده، زندگی روزمره ورنج مردم شهر "لنینگراد" پیشین و سن پترزبورگ کنونی را نشان می دهد.

 

"وال استریت" : پول هرگز نمی خوابد

بیست وسه سال پس از"وال استریت"، ساخته "الیور استون"، کارگردان آمریکائی، "مایکل دوگلاس" بار دیگر در قالب "گوردون جکو"، بورس باز کشته کار اما سرمایه از دست داده ای حاضر می شود که تازه از زندان بیرون آمده است. در فیلم "وال استریت" : پول هرگز نمی خوابد، "آلیور استون" میخواهد بار دیگر در دنیای پول وبانک غرق شود و نشان دهد که چگونه جهانی شدن ، کامپیوتر و اینترنت انسانها را با سرعت هر چه تمام به سوی نابودی می برند. او خود می گوید در سالهای 1980، بانکهای بزرگ احمقانه رفتار کردند، اما در این سالهای آغازین قرن بیست ویکم، بدهی های خود را به آن حدی رساندند که تاکنون سابقه نداشته است. آنها درعین حال اقتصاد جهانی را زیرپا گذاشتند و درخطری بزرگ قرار دادند.
در "وال استریت" : پول هرگز نمی خوابد، "الیور استون"، نقش "گوردون جکو" سالهای 80 را مهم تر می سازد. او بازگشت وی به زندگی معمولی را با مشکلات خانوادگی، یعنی دختری که نمی خواهد او را ببیند و دامادی که میخواهد او را مدل خود قرار دهد اما کم تجربه تراست و عطشی بزرگ برای رسیدن به پول دارد، در هم می آمیزد و یک داستان اضطراب آور در ارتباط با پول، بورس و بانک ارائه می دارد. مایکل دوگلاس که هم اکنون در حال مبارزه با بیماری سرطان است، در این فیلم بازی بسیارخوب و عمیقی ارائه می دارد و تصویر بسیاردقیقی ازسرمایه داران بورس باز و بی اخلاقی های آنان به تماشاگر می دهد.

او علیرغم بیماری، همراه باهمسرش "کاترین زتا جونز"، درروز 22 سپتامبر، در اولین پیش نمایش "وال استریت" : پول هرگز نمی خوابد، در نیویورک حضور یافت.

 

 

"عشق" ورستاخیز یک زن

یکی ازفیلم هائی که هم اکنون برپرده سینما هاست و نمی توان آن را دررده خاصی قرار داد، فیلم "عشق" ساخته "لوکا گوآدانینو" کارگردان ایتالیائی است.
در این فیلم که "تیلدا اسوینتون" هنرپیشه اسکاتلندی، با بازی بسیار خوب خود در نقش همسر یک صاحب صنعت ثروتمند میلان، می درخشد، تماشاگر به تماشای ظهور یک عشق آزادی بخش و رهائی یک زن از قالب خشکی که سرنوشت برای او تعیین کرده، می نشیند.
زنی از سرزمینی دیگر که حتا نامش را تغییر داه اند تا او را ایتالیائی بدانند و زندگی سرد وبی رنگی را در خانه ای شاهانه می گذراند، از راه چشیدن خوراک های دوست فرزندش، عاشق او می شود. مرگ تصادفی فرزندی که بیش از فرزند دیگرش به او نزدیک بود زمان رهائی را فراهم می آورد.
کارگردان فیلم از سبکی خاص پیروی می کند و پس از زوم کردن دوربین، به مدت طولانی در فیلم، بر روی این خانه اشرافی، عادت ها و خدمتکارانش، شخصیت پروری می کند و هرازگاه و با تلنگرهای کوچک آن را در مقابل زندگی ساده شخصیت دیگر در طبیعت و با نور زیاد قرار می دهد و از این راه نیز گذر از تاریکی به نور را به خوبی آماده می سازد.
نکته جالب دیگردرمورد بازیگر اصلی فیلم، "تیلدا اسوینتون"، دختر "سر جان اسوینتون" ، اشرافی اسکاتلندی، این است که او ابائی درعریان نشان دادن خود ندارد که این به ویژه شامل چهره وی می شود که با کمی توالت از زیبائی خاصی برخوردار می گردد و برعکس آنجا که لازم باشد با چهره ای شسته و روفته و تا حدودی زشت خود را نشان می دهد. این چهره ی از آرایش زدوده و طبیعی نیز که سمبل برداشتن ماسک تظاهر است، از جهش شخصیت به سوی دنیائی والاتر و آزاد خبر می دهد.

 

"مردی که فریاد می زند"

وقتی که "مردی که فریاد می زند"، ساخته "محمت صالح هارون"، اولین فیلم چادی که در بخش مسابقه ای فستیوال کن به نمایش در آمد در واقع قاره آفریقا را پس از 13 سال غیبتدر بخش مسابقه ای فستیوال کن مطرح می کرد.

در این فیلم که هم اکنون بر پرده سینماهاست و موضوعی دردناک دارد و چند صحنه زیبای آن از نظر عکس برداری بیننده را تا حدی ‏خشنود میکند، ضعف های بسیاری وجود دارد و از همه مهم تر این که در بیشتر مواقع چهره ‏افراد دیده نمی شود و به نظر می آید فیلمبردار کاربرد نور را فراموش کرده است.
فیلم از سرخوردگی یک پدر که پسرش به جای او به عنوان مربی شنا ‏در یک استخر اشرافی برگزیده شده صحبت می کند. پدری که از روی حسادت پسرش را در ‏ارتشی ثبت نام می کند که با مخالفان حکومت در جنگ است . مشکل فیلم در آنجاست که ‏تا مدتی زیاد هیچ احساسی را به تماشاگر منتقل نمی کند. بازیها، به جز برخی از مواقع، ‏بسیار سطحی، خشک وغیر حرفه ای هستند و از بسیاری نظر ها فیلم نمی تواند ریتم خود ‏را حفظ کند. به هر حال این هم از عجایب کن است که گاه فیلم هائی را برای بخش مسابقه ‏ای انتخاب می کند که تعجب همگان را بر می انگیزد.
گفتنی است که علیرغم ضعف هایش مردی که فریاد می زند" توانست جایزه ویژه داوران کن را ببرد. شاید بدین دلیل که این کارگردان در سال 1999 ، با اولین فیلم خود " بای بای آفریقا" ، دو جایزه را در فستیوال ونیز ربوده بود.

 

فیلم های علمی درموزه ملی تاریخ طبیعی

 

با نمایش 40 فیلم علمی، از روز 7 تا 12 اکتبر، 6 امین فستیوال فیلم های علمی، درموزه " ملی تاریخ طبیعی" درپاریس، علاقمندان به علم و کشفیات علمی را دعوت می کند که از راه این فیلم های آموزنده و در عین حال سرگرم کننده، مقوله های بسیارپیچیده را به آسانی درک کنند. موضوع اصلی فستیوال امسال "گونه گونی طبیعت" است.

تماشای این فیلم ها رایگان است اما باید ازپیش رزرو شود.

 

http://www.pariscience.fr/

 

 

 

علیرضا قربانی در تآتر"آتلیه"

درروز 4 اکتبر، علیرضا قربانی، خواننده موسیقی سنتی ایران به همراهی "دورساف حمدانی"، خواننده تونسی، درچار چوب 32 امین برگزاری فستیوال "ایل دوفرانس" منطقه ای که پاریس در آن قرار دارد، کنسرتی زیر عنوان "سرمستی یا شیدائی، شعر و موسیقی ایران" با اشعار خیام در تآتر "آتلیه" در پاریس برگزار می کنند.

علیرضا قربانی که یکی از ماهرترین خوانندگان نسل جدید موسیقی سنتی ایرانی است در خانواده ای متدین به دنیا آمده و سپس آواز را با قرائت قرآن و نواختن تار و سه تار را در کنسروآتوار موسیقی تهران آموخته است .

او یکی از پیروان سبک محمد رضا شجریان، استاد موسیقی آوازای ایران است.
علیرضا قربانی در توضیح در مورد برنامه کنسرت دو صدائی خود با خانم" دورساف حمدانی" و نیز برنامه" سرمستی " میگوید :

05:04

گفتگو با علیرضا قربانی

 

حنا مخملباف جایزه کارگردانی خود را به محمد نوری زاد تقدیم کرد

فیلم "روزهای سبز" ساخته حنا مخملباف برنده جایزه بهترین کارگردانی در چهارمین برگزاری فستیوال بین المللی فیلم مستند حقوق بشر در بیشکک، در قرقیزستان شد.
در این فستیوال که درروز 27 سپتامبر پایان یافت ، 28 فیلم مستند از سراسر جهان و از جمله آلمان ، انگلیس و یونان به نمایش گذاشته شد.
موضوع فیلم روزهای سبز مربوط به حوادث قبل از انتخابات و شکل گیری جنبش سبز است
حنا مخملباف پس از دریافت جایزه اعلام کرد :

این جایزه را تقدیم می کنم به هنرمند و کارگردان در بند کشورم محمد نوری زاد که با نوشتن نامه هایی دردمندانه، صادقانه، شجاعانه و صریح خطاب به خامنه ای ( کارگردان اصلی سرکوب مردم ایران) ، از منافع و مصالح شخصی خود به خاطر مردممان، وطن مان، ایران مان گذشت. او به ما آموخت که نمی توان کنار رودخانه ایستاد وشاهد بود که سیل مردم را می برد و گفت من هنرمندم و کارم تنها ستایش از زیبایی های رودخانه است. نوری زاد می توانست در کنار قدرت بایستد و به ثروت برسد وبه شوکت برسد و از سوی حاکمیت هنرمند بزرگ ملی قلمداد شود، به شرط آن که چشم بر این همه خون، این همه زندانی، این همه بی عدالتی ببندد. اما او از قدرت و ثروت وآزادی و حتی هنر خود در گذشت تا انسان باقی بماند. در مقابل روح چنین کارگردان هایی است که سینما زانو می زند. این جایزه مفتخر است که به او تقدیم می شود.

 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
  • 08:45
  • 08:53
  • 09:56
  • 15:40
  • 09:08
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.