دسترسی به محتوای اصلی
راهِ ابریشم

فستیوال ونیز محل دیدار تهیه و پخش کنندگان فیلم

نتشر شده در:

نقش اساسی تهیه و پخش کننده فیلم بر کسی پوشیده نیست و از این رو 69 امین فستیوال فیلم ونیز هم بر آن بر آمد که بازار فیلم خود را جلوه دیگری بخشد.

تبلیغ بازرگانی

 یکی از چهره هائی که با شرکت خود در دنیای تولید و پخش فیلم جهان جای خاصی یافته، هنگامه پناهی، رئیس شرکت بنام "سلولوئید دریمز" است که همه ساله در همه فستیوالهای مهم جهان فیلم دارد و شماری از آنها هم مهمترین جایزه های این فستیوالها را برده اند.

09:22

گفتگو با هنگامه پناهی

نکته مهم دیگر این است که هنگامه پناهی در زمینه ای فعالیت می کند که زنان در آن چندان جائی ندارند و رقابت در آن بی نهایت شدید است.  
او که سال گذشته از جمله با فیلم "مرغ و خورشت آلو"ی مرجان ساتراپی، که تولید شرکتش بود، در فستیوال ونیز حضور داشت، امسال دو فیلم در بخش مسابقه ای ویک فیلم در بخش افق های این فستیوال داشت که امشب به پایان می رسد. دوتای این فیلم ها ساخته دوژاپنی، "تاکه شی کیتانو" و "کوجی واکاماتسو" و سومین ساخته "مارکو بلوکیو"، کارگردان ایتالیائی است.
در آغاز از هنگامه پناهی پرسیدم چگونه شد که به دوژاپنی توجه کرده و آیا این دلیل خاصی داشته است؟

"رابرت ردفورد" و آخرین فیلمش درونیز
حضور "رابرت ردفورد"، هنرپیشه و کارگردان آمریکائی، با آخرین فیلمش در فستیوال ونیز یکی از رویدادهای مهم این روزهای پایانی فستیوال بود. از این رو کنفرانس مطبوعاتی وی هم یکی از شلوغ ترین کنفرانس های تمامی فستیوال به شمار می آمد.
"رابرت رد فورد" که همواره هنرپیشه و سینماگری متعهد بوده، در آخرین فیلمش "روابطی که حفظشان می کنید" به دوران قیام دانشجویان و جامعه مدنی آمریکا در سالهای 60 علیه جنگ ویتنام باز می گردد و سرنخ حمله ی اعضای یک گروه مخالف جنگ به نام "هوای زیر زمینی" به یک بانک را در آن سالها می گیرد که به کشته شدن یک نگهبان انجامید. چهار نفری که به بانک حمله کرده بودند و همگی نقاب بر چهره داشتند سپس ناپدید شدند. سی سال بعد، اف بی ای، رد آنها را یافت و یکی از آنها را گرفت و به زندان انداخت و دیگران را هم کم کم به دام انداخت..این افراد که همگی تغییر هویت داده بودند، با ورود یک خبرنگار جوان بسیار کنجکاو و پیگیر به میدان، هویتشان کم کم برای این جوان و اف بی آی که رد او را نگهداشته بود، فاش شد. "رابرت رد فورد" خود افزون بر کارگردانی، نقش یکی از کسانی را ایفا می کند که در آن زمان با گروه همکاری داشت اما وارد بانک نشده بود. منتها همه عوامل علیه وی شهادت می دادند...
 این فیلم که از نظر داستان و انتریگ تازگی چندانی ندارد، سبب شد شماری در کنفرانس مطبوعاتی علت پرداختن به آن و نزدیکی خود "رابرت رد فورد" به خواست های این کنش گران مدنی را بپرسند.
او در پاسخ گفت که این دوران چون تازه نیست و به تاریخ آمریکا پیوسته از این رو به وی امکان می داد این موضوع را به فیلم در آورد.

رابرت رد فورد در پاسخ به این پرسش که در آن زمان شما چه می کردید؟ گفت من در احساس آنها سهیم بودم چون می دانستم که خواست های آنها مشروع است. در عین حال این موج نیز چون سرکشی های دیگر، که دچار خود بزرگ بینی می شوند، فرزندان خود را بلعید و خود را از درون ویران ساخت. این ویرانی مرا غمگین کرد چون می دانستم جنگ راه درستی نیست و عدالت کش است. در عین حال من در آغاز راه حرفه هنرپیشگی بودم، و چندان با سیاست عجین نبودم.
در پاسخ به این که آیا زمانه تغییر کرده ؟ رابرت رد فوردگفت : "کار خبرنگاری در آن زمان بسیار متفاوت بود. کامپیوترو اینترنت وجود نداشت. خبرها به این آسانی و تندی منتشر نمی شدند. امروز یافتن خبر واقعی بسیار دشوارتر شده است. اما آنچه در گذشته صدق می کرد و هنوز هم صدق می کند این است که ما نیاز به تغییرات و اصلاحات داریم. اگر مردم با جنگ مخالفند باید آن را ابراز کنند. این ابراز عقیده جامعه را سالم می کند چون  چه بخواهیم و چه نخواهیم تغییر اجتناب ناپذیر است." رابرت رد فورد افزود: " امروز سیاست در آمریکا به دو جهت کشیده می شود : از یک سو اوباما می گوید تغییرات اجتناب ناپذیرند پس بهتر است با آنها مثبت برخورد کنید. اما جناح دیگر هم وجود دارد که میخواهد به هر ترتیب که شده از این تغییرات جلوگیری کند. این اختلاف بزرگ مواضع مشکل ساز شده و باعث تأسف است.."
سر انجام این که در پاسخ به این که در آن زمان اعتراضات دانشجوئی را تروریسم می خواندند در حالیکه در فیلم وی تلاش بر تشریح علل ناخشنودی ها شده، "رابرت رد فورد" می گوید : " به باور من افکار آنان کاملأ درست بود چون شما نمی توانید راجع به آمریکا صحبت کنید و بخواهید آرمان های مردم این کشور را که به شدت به آزادی بیان پای بند هستند نادیده بگیرید. من نظر آنان را قبول دارم اما فیلمم درباره زندگی خصوصی آنهاست.
حال باید پذیرفت که سی سال از آن ماجراها گذشته و بازماندگان آن جنبش واکنش های مختلف نشان می دهند. هستند کسانی که می گویند من در آن زمان جوان و نادان بودم.. شماری می گویند، خواست ما درست بود اما آن را خوب به اجرا نگذاشتیم و می بایستی در راه ایجاد تغییرات بیش بکوشیم و سرانجام کسانی که می گویند خوب کاری کرده اند وهنوز هم همانی هستند که بودند."

مرجان ساتراپی و آفیش هایش

بازهم نام مرجان ساتراپی به مناسبت فستیوال "راک بر روی رودخانه سن" که در روزهای 24 تا 26 اوت برگزار شد در رسانه ها مطرح گردید چرا که کار او در نمایشگاهی که از آفیش های شماری گرافیست و هنرمند در محل برگزاری این فستیوال، پارک "سن کلو" بر پا شد، شرکت داشت. پیش تر، متروی پاریس، یکی از ایستگاههای خود به نام "دوروک" را با آفیش های هنرمندان مهم، آفیش هائی در پیوند با موسیقی راک پوشانده نامش را "دوراک" گذاشته بود. بخش هائی از موسیقی هنرمندانی که آفیششان بر دیوارها چسبانده شده بود هم پخش می شد. از جمله این هنرمندان مرجان ساتراپی بود.

 10 اثر مرجان ساتراپی همچنین در ماه سپتامبر در نمایشگاهی که در کهن ترین مغازه بزرگ جهان "بو مارشه" در پاریس، به مناسبت 160 امین سالگرد تأسیس آن بر پا می شود، شرکت داده شده اند. این نمایشگاه پیرامون تزئین ویترین ها طی 160 سال گذشته برگزار می شود. این آثاراز روز 8 سپتامبر تا 6 اکتبر در ویترین هائی به نمایش گذاشته می شوند که در کوچه "سور" قرار دارند. این نمایشگاه از روز 15 تا 31 سپتامبر با ارائه شماری نمایشگاه که تاریخ آن را مرور می کنند و 600 اثری که به این مناسبت آفریده شده اند، سالگرد تولد مکانی بسیار ویژه را جشن می گیرد.
 

فروشگاه بزرگ "بومارشه"که توسط "لوئی شارل بوآلو"، ارشیتکت و "گوستاو ایفل"، مهندس ساخته شده است در آن زمان از سبک مدرن و برازنده ای برخوردار بود که در آن پیروی از دیگر سبک ها به چشم نمی خورد. 
گفتنی است که در سال 1852، "آریستید بوسی کو" اولین فروشگاه بزرگ جهان "بون مارشه" را به منظور ارائه کالای تازه به خانم ها به قیمت ثابت، ایجاد کرد. او و همسرش مارگریت که پیش تر یک مغازه کوچک لبنیات فروشی داشتند، پدیده های نوئی را هم رایج کردند. از جمله این که فروش ماهیانه موضوعی به راه انداختند. به عنوان مثال ماه "ملافه و حوله"، ماه "لوازم تحریر" و دیگر موضوع ها. سپس حراج  برای خالی کردن انبار هایشان از اجناس فروش نرفته را باب کردند. برای این که شهرستانی ها هم از دسترسی به کالای نوین عرضه شده در فروشگاه محروم نباشند، برای آنها سیستم فروش از راه کاتالوگ و نمونه را ابداع کردند. طبیعتأ پس از آن به فکر یافتن راهی برای ارسال کالا به مشتریان دور دست افتادند. کم کم لباسهای آماده با هدف آزاد کردن زنان از یوغ لباسهای سنگین را به کالاهای دیگرشان افزودند. نو آوری آنها پایانی نداشت و هر روز فکر تازه ای ابداع می کردند از جمله این که به فکر افتادند از هنرمندان برای تهیه آفیش ، تقویم، کاتالوگ و اشیاء تبلیغاتی دیگر استفاده کنند.
افزون بر این نو آوریها، زوج "بوسی کو" تبدیل شدند به مدلی اجتماعی برای متفکران و جامعه شناسان قرن نوزدهم چرا که آنها کارمندانشان را تغذیه می کردند، به آنها محل اقامت می دادند، برایشان بهداشت رایگان ویک صندوق بیمه اجتماعی و بازنشستگی به وجود آورده بودند.
همانگونه که بنیان گذاران این فروشگاه هدفشان پایه گذاری رفتار و روشی نو در زمینه بازرگانی  بود  یعنی میخواستند همه حس ها را پرورش دهند، افزون بر زیبائی، به مزه و بو   هم توجه نشان دادند. از این رو نمایشگاه فروشگاه "بن مارشه"  اشیاء و تصاویر آرشیو ها را هم در کنار نمایشگاههای فرهنگی و آثار هنری مدرن قرار می دهد.

"آی لاو یو کابل"
در پی "پاریس من ترا دوست می دارم"، "نیویورک آی لاو یو"، نوبت به کابل و ده کارگردانی رسید که فیلمی به نام "آی لاو یو کابل" برای ابراز عشق خود به کابل ساختند تا به سینمای افغان جان تازه ای ببخشند که سه دهه جنگ نفسش را بریده بود.

این کارگردانان در ده داستان خود، مسائلی چون غصب زمین، بیکاری، مهاجرت غیر قانونی، مبارزات قومی، ازدواج های اجباری، شرایط زنان و مین های ضد نفر را که با زندگی همه روزه کابلی ها عجین شده به تصویر می کشند.
کار این سینماگران تحسین بر انگیز است چرا که در افغانستان در زمان حکومت طالبان سینما ها همه بسته شدند و حتا ده سال پیش تلویزیون ها را به ستون چراغ برق کوچه ها می آویختند.
رفتن طالبان هم به دنیای سینما کمکی نکرد بلکه این صنعت در کشوری که اقتصادش ورشکسته است و باز هم از ده سال پیش شاهد مبارزات میان نیروهای ائتلاف و افغان از یک سو و طالبان از سوی دیگر بوده ، نتوانسته خودی تکان دهد.
البته به گفته ملک شعفی، مستند ساز، همه ساله شماری فیلم داستانی در افغانستان تولید می شود که همگی از کیفیت ضعیفی برخوردارند.
در نتیجه برنامه سازمان ملل در افغانستان تصمیم گرفت به سینمای افغانستان کمک کند و طرح "آی لاویو کابل" را پیاده سازد. از این رو از میان 200 سناریوی رسیده یازده تای آنها برگزید و به هر صاحب طرح 8000 دلار پرداخته شد تا سناریوی خود را به سرانجام برساند. اما یکی از کارگردانان پس از گرفتن پول کشور را ترک کرد و دیگری در زمان گزینش، مورد تهدید قرار گرفت و به ایران گریخت.
مهم این است که بنا بر خبرهای رسیده، "آی لاو یو کابل"، علیرغم بودجه کم، ساخته شد و در انستیتو فرانسه کابل به نمایش در آمد. این فیلم علیرغم ضعف هایش مورد تشویق تماشاگران قرار گرفت.
حال باید آرزو کرد که این هنر وصنعت بار دیگر با خروج نیروهای موتلف از افغانستان در سال 2014 در خطر قرار نگیرد.
 

 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
  • 08:45
  • 08:53
  • 09:56
  • 15:40
  • 09:08
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.