"فیاک"، بازار هنر مدرن در سلامت کامل به رغم بحران مالی و اجتماعی
نتشر شده در:
گوش کنید - ۱۸:۱۲
با پایان یافتن بحث بر سر مالیات بستن به آثار هنری که ارزش آنها بیش از ۵۰ هزار یورو باشد، گالریداران، مجموعهداران و خریداران آثار هنری با سبکبالی به استقبال بازار بینالمللی هنر مدرن رو آوردند که از روز ۱۸ تا ۲۱ اکتبر در "گرانپاله" پاریس برگزار خواهد بود.
برای سی و نهمین بار، مسئولان "فیاک" که آثار هنری ۱۸۲ گالری هنری را که از ۲۹ کشور میآیند به نمایش میگذارد، در خارج از "گرانپاله" هم، در مکانهائی چون باغ "تویلوری"، باغ "گیاهان"، میدان "انولید" و میدان "واندوم"، برخی از این آثار را پخش کردهاند.
یکی از این گالریها، گالری "گلادستون" است که سه عکس از آثار "شیرین نشاط" را به نمایش گذاشته است
در باغ "تویلری" هم، این بازار برنامه نمایش فیلم هنری سازمان داده که "سین افهمر" یا "سینمای گذرا" نام گرفته و طی آن ۴۰ فیلم هنری به نمایش در میآید. در میان نامهای سازندگان فیلم، نام یک هنرمند ایرانی- "لاله خرمیان"، دیده میشود که ساکن آمریکاست.
معرف این هنرمند گالری "ثرد لاین" (خط سوم)، است که برای اولین بار در "فیاک" شرکت میکند. این گالری که مقرش در دوبی است در غرفه خود تنها آثار هنرمندان زن خاورمیانه را به نمایش گذاشته که درمیان آنها آثار "منیر شاهرودی" و "پوران جینچی" را میبینیم.
بازارامسال، به گفته مدیر آن خانم "نیفر فلی" شاهد آگاه شدن شماری از گالریهای معتبر آمریکائی از نقش این بازار است. در کنار آنها گالریهای بسیار فعال نوپاتری هم به جمع شرکت کنندگان پیوستهاند.
"فیاک"، امسال بیشتر به آثاری توجه کرده که شوکه نمیکنند و خریدار را نمیرانند. در عین حال گرچه همه طبقه اول گالری بزرگ "گرانپاله" به هنرمندان جوان و ناشناخته اختصاص داده شده، گالریداران از نامهای شناخته شده هم به خوبی استفاده کردهاند.
اما خبر مهمتری که امسال بازار هنر را شگفت زده کرد، گشایش همزمان دو محوطه بزرگ در حومه پاریس برای نمایش آثار هنری بود.
دو گالری مهم "گاگوزیان" و "روپاک"، یکی در محوطه فرودگاه "بورژه" و دیگری در شهرک "پانتن"، در حومه پاریس هستند که هر دو، انبارهای بزرگ کهنه و رها شده را برای جا دادن آثار هنری باز سازی کردهاند.
در نمایشگاه فرودگاه "بورژه"، که به کمک آرشیتکت بنام "ژان نوول" بازسازی شده، یک "اینستلیشن" بزرگ با گلهای خشک طبیعی قرار داده شده و در مکانی که در شهرک "پانتن" توسط گالری "تادئوش روپاک" باز شده، آثار بزرگ "آنسلم کیفر"- هنرمند آلمانی، به نمایش گذاشته شده که از شرکت در بازارها خود داری میکند و بسیار مورد توجه مجموعهداران است.
این دو گالری بر این باورند که باید به هنرمند فضای لازم را برای بهتر نشان دادن آثارش داد و این آثار را هم مجموعهدارانی میخرند که آثار را برای پر کردن بخشی از دیوار خانهشان انتخاب نکردهاند بلکه خانه خود را به شکلی ساختهاند که بشود در آن آثار هنری را به نمایش گذاشت.
بهر رو، آثار نقاشیای که در گالری "تادئوش روپاک" به نمایش گذاشته میشوند بیش از یک میلیون یورو قیمت گذاری شدهاند که این مبلغ چندان در دسترس همه نیست و همان کسانی که با هواپیمای شخصی به "بورژه" میآیند و اثر مورد علاقه خود را در آنجا میخرند و دوباره سوار هواپیما میشوند و به کشور خود باز میگردند، میتوانند چکهائی به این مبلغ بکشند.
حال اگر خریداران اسپانیولی، به دلیل بحران اقتصادی، شمارشان کاهش یافته، این کمبود توسط خریدارانی از کشورهای دیگر جبران میشود و این بینالمللی شدن بازار هنر باعث شده که حتا در زمان بحران شدید مالی هم بازار هنر سر زنده بکار خود ادامه دهد.
یک کتاب و دو فیلم انیمیشن به شکل اتفاقی از عبور از مرزها و لزوم تجربهاندوزیها صحبت میکنند.
«من میدانستم که در غرب به روی مردم شلیک نمیکنند»
چندی پیش در رسانهها درباره کتابی به نام «من میدانستم که در غرب به روی مردم شلیک نمیکنند» با زیرعنوان «مسیر یک پناهجوی افغان» صحبت بسیار رفت که نویسندهاش "مرتضی جامی" است.
در این کتاب ۱۷۹ صفحهای که توسط مؤسسه انتشاراتی "وانده مییر" در پاریس منتشر شده، میخوانیم که مرتضی جامی در سال ۱۹۸۴ در کابل به دنیا آمده و بیشتر کودکی و جوانی خود را در ایران و افغانستان گذرانده است.
او در سال ۲۰۰۸ به دنبال یک فتوا و یک حکم پیگرد، به دلیل ایجاد چند شرکت هرمی، تصمیم میگیرد کشورش را ترک کند. از آن روز ماجراها آغاز میشود و او ازراه ایران، کردستان، ترکیه، دریای اژه، دریای آدریاتیک، کوههای آلپ، سوار بر کامیون، کشتی، پای پیاده و یا با ترن، به فرانسه میرسد و از میدانی در محله دهم پاریس سر در میآورد که محل گردهمآئی پناهجویان دیگری مانند خود اوست که با پشت سر گذاشتن ماجراهای بسیار به آنجا رسیدهاند.
میتوان گفت این کتاب به طور کلی به دو بخش تقسیم شده که یکی جزئیات زندگی خانوادگی و مسائل اجتماعی-اقتصادی افغانستان را به شکلی نه چندان پخته از نظر ادبی، اما بسیار جذاب و پر کشش بیان میکند و بخش دیگر ماجراهای پر از فرار ونشیب سفر را به کشور موعود، در بر میگیرد.
آنچه در این کتاب بسیار خوشایند است این است که نه تنها ما را با پدیدههائی آشنا میکند که یا نمیشناختیمشان و یا به آنها توجه نکردهایم (ازجمله اینکه، طالبان بسیار اتومبیل دوست میداشتند!) بلکه زندگی در ایران و افغانستان را بدون هیچگونه جهتگیری، اغراق و یا خشم و بغض مقایسه میکند؛ در حالی که احساس میشود و ما نیز میدانیم که زندگی برای افغانها درایران بسیار دشوار است و آنها با خشونتها، بیعدالتیها و تحقیر بسیار روبرو میشوند.
نکته جالب دیگر اشاره کوتاهی به تاریخ افغانستان و دستیابی آن به استقلال در سال ۱۷۴۷، در زمان حکومت افشاریه، است و در پایان در چند صفحه رسوم معاشرت در افغانستان را به خواننده خارجی میآموزد.
مرتضی جامی، از عشق و زندگی مدرن جوانان که فاصلهای بسیار عمیق با زندگی نسل پیشین دارد هم حرف میزند و ما از ورای ابتکارات و توانائی او در یادگیری و انطباق دادن خود با شرایط، به هوش او پی میبریم.
کتاب با شعری از یک شاعر گمنام آغاز میشود که میگوید:
آنقدر مستم که بدون کشتی به دریا میزنم
یا به یونان میرسم، یا غرق دریا میشوم
در آغاز گفتگو از مرتضی جامی پرسیدم چرا این شعر را برگزیده؟
گفتگو با مرتضی جامی
"کلوشت"، پری دیار گرم
فیلم افسانهای «کلوشت و راز پریان»، که در درهای میگذرد که پریان در آن زندگی میکنند، گرچه برای کودکان ۳ سال به بالاست اما با زیبائی و پیام خود از یک فیلم سادهٔ بیمعنا دور میشود و لحظاتی جادوئی برای کودکان به وجود میآورد.
داستان، داستان کشش به آن چیزی است که ممنوع اعلام میشود. در این فیلم میبینیم که مرزی بین دره گرم و سبز و پر ازگل و گیاه و قلمرو سرما وبرف کشیده شده و همه پیران و بزرگسالان پریها را از رفتن به آن سوی مرز میترسانند. اما "کلوشت" کنجکاوتر از آن است که بتواند جلوی خود را بگیرد و با پریدن به آن سوی مرزی که حصاری ندارد ماجراساز میشود؛ جسارتی که به او امکان میدهد به دانش و رازهای دیگر دست مییابد. این کنجکاوی، کلوشت و پری دیگری که او پری دره سرما و برف است را به خطر میاندازد. طبیعتأ داستان به خوبی و خوشی به پایان میرسد اما بزرگسالان را نیز به این فکر وا میدارد که چرا باید بدون منطق مرز و ممنوعیت تعیین کرد و آیا راههای دیگری برای همزیستی وجود ندارد؟
این فیلم که ساخته کمپانی "والت دیسنی" است، در ورژن انگلیسی خود از صدای هنر پیشگانی چون "آنجلیکا هیوستون" و "تیموتی دالتون" یاری گرفته است.
کارگردان و سناریست فیلم «پگی هولمز» هم به خوبی دنیای انیمیشن را میشناسد، چرا که در گذشته «راز پری دریائی کوچک» و سومین بخش فیلم «آریل» را ساخته بود.
ماجراهای "کلوشت" هم دنبالهدار هستند و در فیلم «کلوشت و راز پریان»، به فصل زمستان توجه شده است.
«روز کلاغها»
در فیلم «روز کلاغها»- فیلم انیمیشن ساخته "ژان کریستف ده سن"، پسری که بعدها دیگران او را پسر "کدو حلوائی" مینامندش را میبنیم که در دل جنگل زندگی میکند و پدری غول پیکر و بسیار خشن دارد؛ پدری که او را از رفتن از مرز جنگل به سوی مرغزار محروم میکند و به او میگوید که هیچ زندگی در آن سو وجود ندارد و اگر کسی به آنجا برود برای همیشه ناپدید میشود. پسر بچه که هیچ چیز از زندگی انسانها نمیداند و همچون یک جانور وحشی بزرگ شده، بر حسب اتفاق دو انسان را از راه دور میبیند و به سخنان پدرش شک میکند.
سرانجام به دنبال تصادفی ناچار میشود پدرش را برای نجات جان او به شهرک واقع در نزدیکی جنگل ببرد. در آنجاست که بادختر بچهای هم سن خود که دختر پزشگی است که پدرش را درمان میکند، آشنا میشود. از آن پس میفهمد که انسانهای به اصطلاح متمدن چگونه زندگی میکنند و در مییابد که اینها موجودات افسانهای و شبحهائی نیستند که در جنگل میدیده و باز هم در مییابد که همه پدر او را غول آدمخوار میدانند در حالی که او نیز یک زندگی معمولی و شبیه به دیگران داشته و سنتهای دست وپا گیر همان مردم، او را منزوی کرده است.
باز هم فیلمی پر معنا اما با تصاویری بیشتر به سبک ژاپنی و کم روحتر از انیمیشنهای دیگر فرانسوی.
پس از کتاب و فیلم هائی که از جدائی از زادگاه، سرخوردگیها و تجربه سرزمینهای دیگر صحبت میکردند میرسیم به فیلمی مینیمالیست و متآثر کننده، که به گونهای دیگر از خشم در برابر سفر به سوی ناشناختهها صحبت میکند اما نام «عشق» بر خود دارد.
«عشق»ی که دیگری را آزاد میکند
این فیلم آخرین ساخته "میشائل هانه که"- کارگردان اتریشی، وبرنده نخل طلای سال ۲۰۱۲ است که در روز چهارشنبه به روی پرده سینماها میآید.
در این فیلم "هانه که" با همان آرامش و کندی همیشگیاش زوج پیری را به تصویر میکشد که به دنبال بیماری زن، تعادلش به هم میخورد و دنیایش تنگتر وتنگتر میگردد. گر چه "هانه که" با کارگردانی بسیار خوب خود تماشاگر را به عمق این فاجعه میبرد و درسی از عشق و وفاداری میدهد، با این حال چون این حس را به وجود میآورد که فیلمبرداری گام به گام و هم زمان با ازدست رفتن سلامتی زن خانه انجام گرفته، فیلم کمی طولانی به نظر میآید.
پایان فیلم، بدون هیچ گونه سخن و یا اشارهای، این فکر را تقویت میکند که او نتیجه گیری را به عهده تماشاگر گذاشته و احتمالأ میخواسته نظرها را به لزوم تصویب قانون "اوتانازی" ویا (کمک به مرگ کسی که دیگر امیدی به بهبود ندارد و به شدت از بیماری رنج میبرد)، جلب کند.
"هانه که" در این فیلم، دو هنرمند بسیار توانا "امانوئل ریوا" و "ژان لوئی ترنتینیان" را در برابر یکدیگر قرار داده است. "هانه که"، "امانوئل ریوا" را پنجاه سال پیش در فیلم «هیروشیما عشق من» ساخته "آلن رنه"، کشف کرده بود.
و اما "سینماتک" فرانسه، از روز ۲۶ سپتامبر تا ۱۲ نوامبر با مرور بر فیلمهائی که "ژان لوئی ترنتینیان"- هنرپیشه خوب فرانسوی، در آنها نقشآفرینی کرده است از او بزرگداشت به عمل میآورد.
در میان نقشهای این هنرمند، که بسیار مورد توجه کارگردانان بزرگ ایتالیائی نیز بود، میتوان به نقش دانشجوی خجولی که "ویتوریو گاسمن" پر هیاهو و خالی بند او را در فیلم «فانفارون» یا همان خالی بند "دینو روسی" (۱۹۶۲) وارد ماجراهای خود میکند، اشاره کرد.
البته نباید فیلم «و خداوند زن را آفرید» ساخته "روژه وادیم" در سال (۱۹۵۶) را فراموش کرد که او را به شهرت رساند و "بریژیت باردو" ماجرا ساز را عاشق او نمود.
"ژان لوئی ترنتینیان"، در ماه اوت ۲۰۰۳ با از دست دادن دخترش "ماری" که او نیز هنرپیشه بود و با پدرش نیز در صحنه تآتر حاضر شده بود، دچار افسردگی شدید شد و کم کم به صحنه تآتر بازگشت. "ماری" به هنگام مشاجره شدید با دوست پسرش به دلیل ضربهای که به سرش وارد آمد، کشته شد.
"هانه که"، "ژان لوئی ترنتینیان" را از گوشه نشینی پس از قتل دخترش، بیرون آورد. "ژان لوئی ترنتینیان" که هم اکنون ۸۲ سال دارد میگوید که دیگر در فیلمی بازی نخواهد کرد مگر اینکه "هانه که" از او بخواهد.
در اینجا بد نیست اضافه کنم که شاید به دلیل بازی فوق العاده این دو هنرمند بود که "نانی مورتی"- رئیس هیأت داوران فستیوال "کن"، به هنگام دادن نخل طلا به کارگردان، دو هنرپیشه اصلی فیلم را هم به روی صحنه خواند و از آنها استقبال گرمی به عمل آورد. درست مانند اینکه بخواهد بگوید که این نخل در واقع متعلق به آنان بوده است.
"هانه که"، که این فیلم را در فرانسه وبه زبان فرانسه ساخته نقشی را هم به "ایزابل هوپر"، هنرپیشه مورد علاقهاش سپرده که در سال ۲۰۰۹، یعنی سالی که او برای فیلم «روبان سفید» نخل طلا را گرفت، رئیس هیأت داوران "کن" بود... البته این بدین معنا نیست که فیلم «روبان سفید» سزاوار نخل طلا نبود.
«پسر روزنامه فروش»، چهره دیگر از "نیکول کیدمن" نشان میدهد
"لی دانیلز"- کارگردان آمریکائی، که با فیلم بسیار قوی و دردناک «پره شس»، مشتی محکم به صورت تماشاگران زده بود، با فیلم «پسر روزنامه فروش» با شرکت "نیکول کید من" و "جان کیوزاک"، یک فیلم اظطراب آور ارائه میکند که در آن گر چه هنرپیشگان بازی خلاقانهای ارائه میدارند، اما داستان چندان تازه به نظر نمیرسد. البته "لی دانیلز" با شخصیتپروری بسیار خوب، جبران این کاستی را میکند. "نیکول کیدمن" هم که متأسفانه به درد همه کسانی دچار شده که بدون نیاز، به لبهای خود "بوتاکس" تزریق میکنند، با صورتی مصنوعی اما بازیای بسیار خوب نقش مهمی را به کارنامه بازیگر ایاش میافزاید.
ماجرا که واقعی است و در سال ۱۹۶۹ رخ میدهد. دو خبرنگاری را دنبال میکند که به درخواست زنی عجیب که با محکومین به اعدام در زندان نامهنگاری میکند و میخواهد با یکی از آنها ازدواج کند و هیچ مدرکی در مورد گناهکاریاش وجود ندارد اما به اعدام محکوم شده، به فلوریدا میآیند و وارد ماجراهای عجیبی میشوند. طبیعتأ نمیتوان پایان یک داستان اضطراب آور را تعریف کرد.
سیلویا کریستل» به آسمان هفتم رفت
اگر یادمان باشد در آغاز سالهای ٧٠، شمار فیلمهای ممنوع برای زیر ١٨ سالگان بسیار بالا بود و این ممنوعیت در اسپانیا بیش از کشورهای دیگر حس میشد. از این رو اتوبوسهای پر از اسپانیولی به شهر "پرپینیان"، در جنوب فرانسه میآمدند تا سرنشینان آن بتوانند فیلم هائی چون «آخرین تانگو در پاریس» و «امانوئل» را ببینند.
فیلم «امانوئل» در سال ۱۹۷۴، پس از رسیدن "والری ژیسکار دستن" به ریاست جمهوری در فرانسه به روی پرده سینماها آمد که جامعه جو دیگری پیدا کرده بود. این فیلم به مدت ۱۳ سال در یکی از سینماهای خیابان شانزه لیزه نمایش داده میشد.
هنرپیشه این فیلم "اروتیک" که در کنار فیلم هائی که امروزمی بینیم معصوم به نظر میرسد، مانکن جوانی بود به نام "سیلویا کریستل"، که از هلند میآمد.
عکس بسیار زیبا و نیمه برهنه او مدتها دیوار شماری از اتاقهای پسران دانشجو را آزین میداد.
او که پس از این فیلم که حتا برای توریستها به انگلیسی زیرنویس شده بود، در چند فیلم دیگر بازی کرد، به دلیل محدود کردنش به شخصیت "امانوئل" و با رسیدن فیلمهای "پورنو" به سینماها و به روی اینترنت، از صحنهها ناپدید گردید. مدتی را نیز بدون پول و در آمد در آمریکا گذراند و با الکل و کوکائین عجین شد.
"سیلویا کریستل"، که در سال ۲۰۰۶ کتابی از خاطرات خود به نام «آیا راه دیگری جز برهنگی وجود دارد؟» منتشر نمود، طی سالهای اخیر از سرطان رنج میبرد. از این رو در شب چهارشنبه پیش، به دنبال این بیماری، در ۶۰ سالگی چشم از جهان فرو بست.
گفتنی است که عکس معروف او که بر روی یک صندلی حصیری نشسته بود باعث فروش بسیار خوب این نوع صندلی شد.
"فاضل سای" هم چوب سانسور را میخورد
"فاضل سای"- پیانیست بنام ترک، هم که هدف اسلام گرایان قرار گرفته و دستگاه قضائی ترکیه او را متهم به توهین به ارزشهای مذهبی کرده، در روز پنج شنبه در برابر دادگاهی در استانبول حاضر شد.
او که در آغاز فصل تابستان، به دنبال شکایت سه نفر پس ازگذاشتن چند جمله درباره اسلام بر روی تویتر خود، متهم به توهین به مذهب اکثریت مردم ترکیه شده بود، در دفاع از خود همه اتهامات دادگاه را رد کرد.
فاضل سای، در پیامی بر روی توتیتر، اسلام گرایان را «شپش پیش پا افتاده، دزد و دلقک» خطاب کرده بود.
"مهمت آکسوی"- تندیسگری که همراه با شماری کنشگر آزادی بیان برای هواداری از فاضل سای به دادگاه آمده بود، این دادگاه را به دادگاههای دوران تفتیش عقاید تشبیه کرد. او گفت که شاهد مبارزه روشنائی و تاریکی هستند.
یک خانم ترک تبار نماینده پارلمان آلمان، هم توماری را با امضای ۱۰۳ همکار خود در اعتراض به این پیگرد به مقامات ترک ارسال کرد.
فاضل سای، که از یک خانواده روشنفکر میآید از چندی پیش آماج حمله بنیادگرایان کشورش قرار گرفته تا جائی که یکی از نمایندگان حزب اکثریت- "سمیل طیار"، در یک برنامه تلویزیونی مادر فاضل سای را روسپی خواند!
تشکیل این دادگاه بار دیگر بحث اسلامی شدن جامعه ترکیه را مطرح میکند که از چندی پیش به مشاجرات بسیار میان هواداران لائیسیته و طرفداران رژیم محافظهکار اسلامی این کشور انجامیده است.
نباید فراموش کرد که در سال ۲۰۰۷، فاضل سای، قطعهای را برای ادای احترام به شاعر ترک ،متین آلتیوک" و یاد بود از او ساخت که همراه با ۳۶ تن دیگر در سال ۱۹۹۳ در آتش سوزی عمدی هتلشان در "شیواس" توسط بنیادگرایان کشته شدند اما خبر آن توسط وزیر فرهنگ ترکیه سانسور شد.
فاضل سای، که در همه صحنههای موسیقی کلاسیک جهان هنرنمائی کرده، با شگفتی از احضارش به دادگاه گفت: «من با هنرم تصویری مدرن از ترکیه به جهان دادهام اما امروز باید محاکمه بشوم».
او که از چند ماه پیش از شبکههای اینترنتی فاصله گرفته صحبت از مهاجرت به ژاپن میکندو میگوید اگر محکوم شود زندگی حرفه ایاش پایان خواهد یافت.
فاضل سای، که ۴۲ سال دارد، جایزه مهمترین کنکورهای بینالمللی را ربوده؛ تکنواز ارکسترهای مهمی چون ارکستر فیلارمونیک نیویورک، ارکستر ملی فرانسه، ارکستر فیلارمونیک سنپترزبورگ و شماری بوده و در سال ۱۹۹۸ اولین صفحه خود را به بازار آورده است. او نه تنها نوازنده پیانوست که آهنگساز نیز هست و از جمله واریاسیونی را هم به سبک جاز بر قطعه «مارش ترک» اثر "موتزارت" ساخته است.
فستیوال موسیقیهای جنوب
از روز ۱۹ تا ۲۷ اکتبر، برای بیست و یکمین بار، یکی از فستیوالهای بسیار پر رنگ موسیقیهای ریتم دار کشورهای جنوب در شهر "مارسی" جریان خواهد داشت.
این فستیوال که آمیخته ایست از برنامههای مردمی و ژانرهای گوناگون، امسال صدمین سال تولد "آبه پییر"- کشیشی را جشن میگیرد، که همه زندگیاش را وقف دفاع از بیسر پناهان و مستمندان نمود.
در واقع این فستیوال در سال ۲۰۰۸، با پیوستن بنیاد "ابه پییر" و چند نهاد اجتماعی دیگر، جشن همدردی را به موضوع و هدفهای خود افزود.
یکی از رخدادهای مهم فستیوال امسال، نمایش تازه "گوران بره گویچ"- آهنگساز اهل بوسنی، و سازنده موسیقی بیشتر فیلمهای "امیر کوستوریچا"، در برنامه گشایش فستیوال است که بازهم موسیقی کولیها و منطقه بالکان را به کار میگیرد؛ برنامهای که با هدف فستیوال و بحثهای چند ماه اخیر پیرامون کولیها و رفتار ناشایسته با آنان در فرانسه همخوانی پیدا میکند.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید