دسترسی به محتوای اصلی
راهِ ابریشم

مرگ استاد همایون خرم

نتشر شده در:

همانگونه که در خبر ها شنیده اید، استاد همایون خرم، نوازنده چیره دست ویلن و خالق نغمه‌های ماندگار موسیقی ایران، شامگاه 28 دی‌ماه به دلیل ابتلا به بیماری سرطان روده، در سن 82 سالگی در بیمارستان «دی» درگذشت.

تبلیغ بازرگانی

استاد همایون خرم در سال 1309 در تهران زاده شد و پس از آغاز یادگیری ویلن در حدود ده سالگی با استاد صبا، در چهارده سالگی توانست در رادیو به تنهایی به اجرای موسیقی بپردازد. این همکاری بیش از بیست و پنج سال ادامه یافت و نه تنها چندین سال به عنوان «تکنواز ویلن» روزهای جمعه برنامه اجرا می‌کرد بلکه هم زمان در برنامه «تکنوازان» همراه با هنرمندانی چون:

«جلیل شهناز»، «فرهنگ شریف»، «منصور صارمی»، «رضا ورزنده»، «مجید نجاحی» و«فضل اله توکل» همراه با «امیرناصر افتتاح» و «جهانگیر ملک» همکاری هنرنمائی می کرد. برنامه دیگری نیز به نام:«شاعران قصه می‌گویند» روزهای جمعه از رادیو پخش می‌شد که بیشتر موسیقی آن و از جمله آرمش توسط وی ساخته و اجرا می‌شد.

02:38

گفتگو با همایون خرم

استاد همایون خرم همچنین در بسیاری از برنامه‌های موسیقی رادیو، به ویژه در برنامه گل‌ها، به عنوان آهنگ‌ساز، سولیست ویلن و رهبر ارکستر آثاری ارزشمند ارائه داده است.
شمار آهنگ های بنام و همه پسند او کم نیست. ترانه هائی که با همکاری ترانه سراهای خوش ذوق از جمله تورج نگهبان جاودانی شدند.
به یادبود این هنرمند شایسته که نامش در تاریخ موسیقی ایران همواره برجا خواهد ماند، مصاحبه ای را که با او پس از مرگ "تورج نگهبان" در تاریخ 23 اوت سال 2008 انجام دادم برایتان پخش می‌کنم.
در آغاز گفتگو ازمهندس همایون خرم، که تورج نگهبان ترانه سرائی را از سال 1328 با وی آغاز کرد، پرسیدم این شاعر از دست رفته چه جایگاهی در دنیای ترانه سرائی ایران داشته است ؟
گفتنی است که پیکر همایون خرم در روز یکشنبه، اول بهمن، فردا، از تالار وحدت تشییع می‌شود.

صدرالدین زاهد، هنرمند تآتر با "داریو فو" و"صادق هدایت"
در حالی که جشنواره تآتر فجر در ایران کار خود را آغاز می کند، صدرالدین زاهد، هنرمند تآتر با "داریو فو" و"صادق هدایت" به آلمان و سپس دیگر کشورهای اروپائی می رود.
دراین حضور او بررسی زندگی ونوشته های صادق هدایت و تأثیر آنها بر هنرمندان تآتر ونیز اجرای نمایش تک نفره" آفسانه ببر" اثر "داریوفو"، نمایشنامه نویس ایتالیائی را ارائه می دارد.

در واقع ، صدرالدین زاهد، هنرمند توانای تآتر ایران، در سه روزی که به صادق هدایت در انجمن فرهنگی ایرانیان "وال دو مارن"، در حومه پاریس، زیر عنوان "تأملی سمعی و بصری بر زندگی و نوشته های تآتری صادق هدایت و اقتباس های هنرمندان تاتر از آثار او " اختصاص داده شده بود همراه با یک نمایش ویدئوئی، به نقش این نویسنده در تآتر پرداخت.
صدرالدین زاهد، همچنین ، نمایشنامه "افسانه ببر" اثر "داریو فو"، نمایشنامه نویس بنام ایتالیائی را، در یک نمایش تک نفره، با استفاده از سنت های نمایشی ایران و از جمله تعزیه به روی صحنه برد. داریو فو نویسنده، بازیگر و صحنه‌پرداز ایتالیائی، به نوشته صدر الدین زاهد، در معرفی این شخصیت، " در تمام شیوه‌های نویسندگی ذوق خویش را می‌آزماید : از نقل و نقالی و داستان‌گوئی و مونولوگ در سال‌های 1952 در رادیو گرفته تا برنامه‌های کاباره‌ای در سال‌های 1953 و قطعات فکاهی در سال‌های 1962 در تلویزیون و نمایش‌های موزیکال در سال‌های 1966. شهرت جهانی او به سال 1969 بر می‌گردد که نمایشنامه «میسترو بوفو" رانوشت که در سبک "میستر" بود و به نمایش های مذهبی قرون وسطائی اطلاق می‌شد که بر اساس زندگی قدیسان مذهب مسیحی و روایات و افسانه‌هائی که از زندگانی آنان نقل شده است. نمایش‌هائی آئینی همانند و هم‌سنگ تعزیه خودمان. شاید بتوان «میسترو بوف» را تعزیه کمیک دانست ، برای اینکه این میستر هم نقل و حکایت همان روایات مذهبی و معجزه‌آسا است، منتها با زبانی ساده و هزل‌آمیز. در این نمایش تک‌نفره شخصیت‌های متفاوتی حضور دارند، از آن جمله یک تردست و خنیاگر و حقه‌باز، یک مخبط و دیوانه، یک مست و لایعقل، یک دهاتی بددهن و آزاده و نمایشگرانی دوره‌گرد، که فو همگی آنها را به مواجهه با فرشتگان، مریم مقدس، عزرائیل، سربازان و سردسته آنها، و حتی پاپ بونی فس هشتم می‌فرستد.

10:20

گفتگو با صدرالدین زاهد

در اجراهای اولیه این اثر داریو فوی نویسنده، کارگردان و بازیگر به تنهائی در نقش نقال و راوی و قصه‌گو بر صحنه است و روایت خود را در حالی که تماشاگران او را احاطه کرده‌اند به شیوه‌ای روائی نقل می‌کند و تمامی ‌این شخصیت‌ها را بازی می‌نماید؛ و در عین حال در ارتباطی تنگاتنگ با تماشاچیان، جابجا تفسیرها و تعبیرهای خویش را از زبان مردان و زنان شاهد بر این وقایع ارائه می‌کند، تا تماشاچی را در متن ماجرا نگاه دارد و او را به عکس‌العمل بخواند."
از صدر الدین زاهد، پرسیدم پس می توان "داریو فو" را بنیان گذار نمایش های تک نفره دانست که در نقالی ایرانی بسیار رایج بود اما در اروپا به تازگی بسیار گل کرده است ؟

در جائی دیگر صدر الدین زاهد می گوید :" . او حتی از سر و صداهائی که در فرهنگ و زبان ایتالیائی همراه با حرکات بدنی به خصوصی و نحوه بیان خاصی گویائی دارد -و در برگردان آنها لاجرم باید معادل‌های سر و صدائی آنها را در زبانی دیگر برای آن جستجو کرد- استفاده می‌کند. سر و صداها و کلمات من درآوردی‌ای که اگر هم به گوش آشنا بیایند، بی‌معنایند و فقط در ارتباطی صوتی و بدنی خاص، معنی خویش را باز می‌یابند."
آیا بدین جهت است که به خوبی می توان نمایش او را به زیان دیگر اجرا کرد ؟ این در حالی است که نمایش "افسانه ببر" داستان دارد و ماجرای یک سرباز زخمی چینی را بیان می کند که گرفتار سیل و طوفان گشته و به غاری پناه میبرد و در غار با یک ماده‌ببر و بچه‌اش روبرو می‌شود.

این داستان زبان نمایش و برگداندن متن یک نویسنده خارجی به فارسی و به آن رنگ و لعاب ایرانی زدن آیا از شمار مخاطبان یک هنرمند کم نمی کند ؟ و یا ایا بهتر نمی بود همین برداشت ایرانی از نمایش به زبانهای جهانی تر چون فرانسه و انگلیسی اجرا شود ؟
پرسش دیگر این است که ایا هنرمندان ایرانی در خارج نباید ویا نمی توانند نمایش های نویسندگان ایرانی را به زبانهای جمعی تر ترجمه کنند واز این راه هم با مخاطب بیشتری ارتباط برقرار کنند وهم استعدادهای ایرانی را که تعدادشان کم هم نیست بشناسانند وباعث شوند آنها نیز وارد رپرتوآر تآتر در غرب شوند ؟

صدر الدین زاهد در بیوگرافی داریو فو نویسنده، بازیگر و صحنه‌پرداز ایتالیائی می نویسد : "که به تاریخ 24 مارس 1926 در دهکده سن‌جانو از توابع وارِز به دنیا آمد. پدرش کارمند راه‌آهن بود، و بیشتر دوران کودکی او در سفر از شهری به شهر دیگر گذشت. پدربزرگش که مزرعه‌دار بود، برای فروش محصولاتش و برای جلب نظر مردم حکایات و داستان‌های جذاب و بامزه نقل می‌کرد. نخستین آشنایی داریو فو با داستان‌سرایی در همین دوران اتفاق افتاد. داریو فو به سال 1950 از آکادمی هنرهای زیبای شهر میلان در رشته معماری دیپلم خویش را دریافت کرد. او به همچنین در رشته‌های کارگردانی و نقاشی هم به مطالعه پرداخت. اولین تظاهرات نمایشی او به سال 1952 بر می‌گردد که او در میلان با رفقای جوانش کاباره‌های سیاسی، هجائی-انتقادی به راه می‌اندازند، که با ممنوعیت دولتی مواجه می‌شوند. به سال 1954 با فرانکا رامه آشنا می‌شود و با او ازدواج می‌کند و گروه دوره‌گرد فو-رامه را راه می‌اندازد. او در تمام شیوه‌های نویسندگی ذوق خویش را می‌آزماید : از نقل و نقالی و داستان‌گوئی و مونولوگ در سال‌های 1952 در رادیو گرفته تا برنامه‌های کاباره‌ای در سال‌های 1953 و قطعات فکاهی در سال‌های 1962 در تلویزیون و نمایش‌های موزیکال در سال‌های 1966. بوفو" در سال 1969 آغار گردید. شهرت جهانی او با "میستر
در اجراهای اولیه نمایشنامه «میسترو بوفو"، داریو فوی نویسنده، کارگردان و بازیگر به تنهائی در نقش نقال و راوی و قصه‌گو بر صحنه است و روایت خود را در حالی که تماشاگران او را احاطه کرده‌اند به شیوه‌ای روائی نقل می‌کند و تمامی ‌این شخصیت‌ها را بازی می‌نماید؛ و در عین حال در ارتباطی تنگاتنگ با تماشاچیان، جابجا تفسیرها و تعبیرهای خویش را از زبان مردان و زنان شاهد بر این وقایع ارائه می‌کند، تا تماشاچی را در متن ماجرا نگاه دارد و او را به عکس‌العمل بخواند."
داریو فو در سال 1978 «افسانه ببر» را نوشت که ماجرای یک سرباز مجروح چینی گرفتار در سیل و طوفان را روایت می کند که به غاری پناه میبرد. او درآنجا یک ماده‌ببری و بچه‌اش را می بیند و ماجراهای تخیلی آغاز می شود. سربازی که از سرحدات منچوری می‌آید، تا در راه‌پیمائی بزرگ چین شرکت کند، در مقابله با نیروهای چان کای چک در سلسه جبال هیمالیا زخمی‌شده توسط رفقا و هم پیمانان کمونیستش به امان خدا رها می‌شود بُعد تاریخی آن در ارتباط با «راه‌پیمائی بزرگ» کمونیست‌های چینی است به رهبری «مائوتسه تونگ» که از اکتبر 1934 شروع شد و در 19 اکتبر 1935 پایان یافت و بیش از 000 100 قربانی به بار آورد. لایه دیگر نمایش به تعهدات فمینیستی داریو فو بر می‌گردد. سرباز زخمی در حال مرگ به یک ماده ببر پناه می برد.
"این ماده ببر پرهیبت و پرقدرت، به عکس رفقای کمونیست سرباز که او را رها کردند، زخم او را می‌لیسد و با ریختن کف دهانش بر روی زخم او، او را معالجه کرده و نجات می‌دهد. آنها در ارتباط با یکدیگر حالت زوجی را می‌یایند، که زن (ماده‌ببر) در خارج از منزل (غار) به شکار می‌رود و لاجرم مرد (سرباز) در اندرون به آشپزی می‌پردازد."
صدرالدین زاهد از قول داروی فو می گوید : «در چین ببر مظهر و نشانه دلاوری وبیباکی است. معنی آن دقیق است : می‌گن یه زن، یه مرد یا ملتی «ببر دارن» که در مقابل کوه مشکلات از زیر بار مسئولیت شانه خالی نکنند، خشتک‌شونو زرد نکنند، دم‌شونو رو کول‌شون نگذارند و در نروند، گودو خالی نکنند، زیرسبیلی در نکنند، خودشان را سکه یک پول ننمایند و منکر ارزش‌های خودشان نشوند... در یه چنین موقعیت‌هائی اونائی که «ببر دارن» ثابت‌قدم و استوار سر جاشون می‌ایستن و مقاومت می‌کنن. دهقانان شانگهای بر این معنی اضافه می‌کنن که : اونائی که مقاومت می‌کنن، بایستی اخگر افروخته رو در گودی کف دستشون محافظت کنن، تا اونائی که وحشت برشون داشته و فرار رو بر قرار ترجیح دادن، روزی که دوباره همت‌شو پیدا کردن و برگشتن، بتونن اونائی که مشعل رو روشن نگه داشتن شناسائی بکنند، و دوباره با سازماندهی جدید، دست در دست یکدیگر، به مبارزه ادامه بدن.
ببر یه معنی و مفهوم دیگه هم داره، شاید مهم‌ترین. داشتن ببر یعنی مسئولیت رو به دوش دیگری ننداختن، کار خود رو بدست دیگری ندادن، حتی اگر این فرد رهبر عظیم‌الشان محبوب باشه، یا کسی باشه که قابلیت‌های خودش رو به منصه ظهور رسونده
داریو فو به سال 1997 جایزه نوبل در ادبیات را دریافت کرد. گفتنی است که ایتالیائی ها داریوش، پادشاه پارسه را "داریو" می خوانند.
شایسته گفتن است که "تأملی سمعی و بصری بر زندگی و نوشته های تآتری صادق هدایت و اقتباس های هنرمندان تاتر از آثار او "، در تاریخ 27 ژانویه در کلن و یک فوریه در آخن و "افسانه ببر" در روزهای 30 ژانویه در کلن و 2 فوریه در آخن اجرا می گردد وسپس به دیگر کشورهای اروپائی نیز خواهد رفت.
پیرامون "تأملی سمعی و بصری بر زندگی و نوشته های تآتری صادق هدایت و اقتباس های هنرمندان تاتر از آثار او "، در برنامه ای دیگر با صدر الدین زاهد به گفتگو می نشینیم.

فهرست شکارچیان "خرس" در برلن کامل شد

شصت و سومین فستیوال فیلم برلن "برلینالی" که از روز 7 تا 17 فوریه در اسن شهر برگزار می شود فهرست 19 فیلم بخش مسابقه ای خود را که در آن کار گردانان به شکار جوایز "خرس" می روند، منتشر کرد. در میان آنان، چتد چهره سرشناس دیده می شود در حالی که کسانی چون "مایکل وینتر باتم" با فیلم "چهره عشق"، "کن لوچ" با فیلم "روح سالهای 45"، "جوزپه تورانا توره" با فیلم "بهترین پیشنهاد"و "رائول پک" با فیلم "کمک مرگبار" در بخش نمایش های ویژه قرار داده شده اند.

درمیان چهرهاس سرشناس، نام "گاس وان سانت" را با فیلم "سرزمین موعود"، "دانش تانویچ"، کارگردان بوسنیائی با فیلم " لحظاتی از زندگی یک اهن ربا"، "جعفر پناهی" و کامبوزیا پرتوی" با فیلم "پرده"، "استیون زودربرگ" با فیلم " عوارض جانبی"، "اولریش زیدل"، با سومین بخش از سه گانه اش "بهشت : امید " و "برونو دومون" را با فیلم "کامی کلودل 1945" می بینیم.
فیلم های بخش خارج از مسابقه عبارتند از : فیلم "مرشد بزرگ" ساخته "ون کار وای"، فیلم انیمیشن سه بعدی "کرودز"، "ترن شب به لیسبون" ساخته "بیلی آگوست" دانمارکی که تاکنون دو تخل طلا گرفته است، "پیش از نیمه شب" ساخته "ریچارد لینک لی تر" و "خون تیره" ساخته "جرج اسلوئیزر".
نام "رفیع پیتس" کار گردان ایرانی با فیلم "من سیاهپوست هستم" در بخش "رزیدنشال" یا بورسیه های فستیوال امسال دیده می شود.
فیلم مستند "فی فی از خوشحالی زوزه می کشد" ساخته میترا فراهانی در بخش مستند "چشم انداز" برلیناله به نمایش در خواهد آمد. این فیلم زندگی تلخ بهمن محصص را دزوزهای پایان عمرش و در محله ای منزوی در رم نشان می دهد.
دربخش فیلم های کوتاه "نسل چهارده سال به بالا هم " فیلم " روباهی که به دنبال صدا رفت" ساخته "فاطمه گودرزی" دیده می شود.

 جوایز گلدن گلوب" و ماجرا برانگیز شدن فیلم "آرگو"
در پی اعلام برندگان جوایز "گلدن گلوب" در 70 امین مراسم آن که فرانسویان را دست خالی به کشورشان باز گرداند، اما "بینوایان"، "لینکن" و به ویژه "آرگو" را مورد توجهی ویژه قرار داد، نه تنها "آرگو" با بردن جایزه بهترین فیلم درام و بهترین کارگردانی در میان برخی از کشور های درگیر در این ماجرا ناخشنودی به بار آورد و بحث بر انگیز شد، ایران را هم بدان وا داشت اعلام کند فیلمی را برای پاسخ به فیلم "بن افلک" خواهد ساخت که نه تنها به باور آنان، که به باور بسیاری که ایران را می شناسد چندان به واقعیت ها وفادار نبوده است. البته طرفین غربی می گویند مهم این است که اصل ماجرا درست باشد چرا که در یک فیلم برای افزودن به جنیه دراماتیک آن می توان از صحنه هائی استفاده کرد که هیجانش را بیشتر کند. از جمله صحنه پیگرد هواپیمای جت در حال بلندشدن ازباند فروگاه توسط ماشین های پلیس ایران واقعیت نداشته است.

فیلم "آرگو" که با هزینه‌ی ساخت 44 میلیون دلاری ساخته ‌شده، ماجرای گروگان گیری سفارت آمریکا در تهران در 4 نوامبر 1979 را از زاویه فرار 6 کارمند سفارت آمریکا از سفارت خانه محاصره شده، پناهنده شدن آنها به خانه سفیر کانادا و سپس فرارشان از ایران به کمک "تام مندس" (بن افلک) یک مأمور سیا را نشان دهد. اما فیلم پر از نکات غیر واقعی است، حتا در نشان دادن شهر و جزئیات دیگری که در بسیاری از فیلم ها در نظر گرفته می شوند هم از صداقت لازم برخوردار نیست. بنابراین از فیلم یک کالای هالیوودی کاملأ تبلیغاتی می سازد و جوایز آن را زیرسئوال می برد.
البته گرچه فیلم "آرگو"، طبق معمول توسط شماری در ایران دیده شده، اما رسانه های تک وتوک از جمله "هفت صبح" و خبرگزاری مهر از آن صحبت کرده اند.
خبرگزاری مهر نوشت یک دفتر هنری دولتی قصد دارد تا فیلم خودش را، که نسخه ایرانی این ماجرا است، بسازد.
این فیلم "ستاد مشترک" نام خواهد داشت و عطاالله سلمانیان کارگردان و هنرپیشه سینماآن را خواهد ساخت.عطا الله سلمانیان که می گوید این فیلم تولیدی بزرگ و پاسخی مناسب به فیلم ضدتاریخی "آرگو" خواهد بود
"آرگو" که نامزد دریافت جایزه اسکار شده، پشت‌پرده نجات 6 دیپلمات آمریکایی را که پس از گروگان گیری سفارت آمریکا در خانه سفیر کانادا پنهان شده بودند،را به تصویر می‌کشد. این فیلم هرچند مورد توجه سینماروها قرار گرفت، اما به دلیل نادرستی چندین مورد تاریخی با نقدهایی هم روبه رو شده است.
"جوایز گلدن گلوب" که همه ساله از سوی خبرنگاران خارجی به فیلم های سال داده می شود، به عنوان راهروئی برای رسیدن به جوایز اسکار به شمار می آیند.
حال باید تاروز دادن جوایز اسکار منتظر بمانیم تا ببینیم سرنوشت فیلم «آرگو» که در 8 بخش نامزد این جوایز شده چه می شود. آیا آکادمی اسکار نیز هم به همان بد سلیقه گی "گلدن گلوبز" خواهد بود و در انتخاب خود همانگونه که شماری می گویند، هنر را فدای سیاست خواهد کرد؟

کوانتین تارنتینو به وسترن-اسپاگتی سر می زند
کوانتین ترانتینو، کارگردان بسیار خاص و خود ساخته آمریکائی که همه گونه فیلم را می بلعد و همه گونه فیلم می سازد، با سر وصدای بسیار آخرین فیلم خود "جانگوی آزاد شده"، را راهی پرده های سینما کرد. او که پس از فیلم های مهم آغازینش، "پالپ فیکشن" و " رزروار داگز" نگاهها را جلب خود کرده بود با فیلم های آخرش از جمله"حرامزاده های خیره سر" که همه مشخصه های فیلم های او، از جمله خشونت های غلو شده، طنز و انرژی بسیار را داشتند به سختی توانست علاقمندان فیلم هایش را متقاعد کند. فیلم هائی که تنها به دلیل نام "ترانتینو" توانستد سری در میان سرها در آورند.
در "جانگوی ازاد شده" ، "ترانتینو" نه تنها به یک ژانر تازه "وسترن اسپاگتی" که منظور وسترن های بدل و طنز آمیز است، رو می آورد بلکه ازیک سیاهپوست برده اما باهوش یک کابوی می سازد. در کنار او "کریستوفر والتس"، هنرپیشه بسیار خوب اتریشی را قرار می دهد که با خونسردی به شکار اشرار می رود و آنها را می کشد. طبیعتأ خون وخونریزی بسیار در آن وجود دارد اما همه چیز آنچنان غلو شده است و در غالب طنزی بزرگ بیان می شود که بیننده را شوکه نمی کند. افزون بر آن، به موضوعی بسیار مهم در آمریکا، برده کشی سیاه پوستان، تأکید می ورزد و هم وطنانش را در برابر گذشته و یا حتا حال نه چندان سر افراز کننده شان قرار می دهد. "ترانتینو" خود نیز به مدت کوتاهی در یک نقش ظاهر می شود.

انچه مسلم است این فیلم هم چندان تماشاگری را که با سبک "ترانتینو" آشناست غافلگیر نمی کند اما چند صحنه آن، از جمله به مسخره کشیدن "کوکلوس کلان" ها جبران تکراری شدن فیلم های اورا می کند. "لئوناردو دی کاپریو" در نقش یک برده دار خشن چندان چیزی به ماجرا نمی افزاید. اما یکی از نوکران سیاهپوستش که به گونه ای نقش پدر و حامی او را به خود داده از بعد خاصی برخوردار می شود. شخصیتی که معرف تمام کسانی می شود که در دنیای اربابانشان جائی پیدا کره اند و با همجنسان و هم رده های خود بیش از این اربابان خشونت می کنند ویا تبدیل به حربه ازار بیشتر آنها می شوند.
حال امیدواریم که "ترانتینو" نیز همچون "جانگوئی" که از یوغ بردگی نجات داده و آزادش کرده، خود نیز از این چارچوبی که برای خویش به وجود آورده به زودی بگریزد.

 کارگردان "قلمرو حس" در گذشت
"ناگیسا اوشیما" کارگردان ژاپنی فیلم بحث برانگیز " قلمرو حس" و "فوریو" (کریسمس مبارک، آقای لاورنس)، در هشتاد سالگی در روز سه شنبه گذشته در گذشت.
کار سینمائی "اوشیما" در سالهای 1960 با شماری فیلم با تم های سیاسی آغاز شد وبرای وی ناموری به دنبال داشت. در این فیلم ها او به تبعیض ونیز فرا رفتن از مرزهای تعیین شده اشاره می کرد.
در "قلمرو حس" که نام اصلی آن "گاو بازی عاشقانه" است، "اوشیما" رابطه جنسی یک خدمتکارمهمانخانه ای را با صاحب کارش نشان می دهد که در سالهای 30 در توکیو زندگی می کنند و کم کم به سوی یک رابطه "سادو مازوشیستی" متمایل می گردند.

"اوشیما" که در سال 1976 برای این فیلم در کشورش بسیار مورد انتقاد قرار گرفت، در سال 1978 برای فیلم دیگرش "قلمرو احساسات" جایزه بهترین کارگردانی را در فستیوال کن ربود.
او سپس با ساختن "فوریو" (کریسمس مبارک، آقای لاورنس)، با شرکت "دیوید بووی" خواننده پاپ انگلیسی و "تاکه شی کیتانو" که به نوبه خود تبدیل به یکی از کارگردانان مهم ژاپن در دنیا شد، موقعیتی جهانی تر پیدا کرد.
به هر رو، "ناگیسا اوشیما" با فیلم های خود تابو شکنی کرد و گر چه تولیدات زیادی نداشت، بر این باور بود که با تابو شکنی میتوان به ازادی و رهائی رسید. شاید بدین دلیل است که آخرین فیلمش راهم "تابو" نام نهاد. فیلمی که سخن از سامورائی های همجنس گرا می گفت.

رفت و آمد در پاریس میان "آتن-تهران" ادامه دارد
در چارچوب برنامه هائی که "شهر ازدیدگاه شاعرانه" نام گرفته و زاده گفت وگو ها، مقایسه ها، خاطرات، شباهت ها وبی شباهتی ها ی دو شهر تهران و آتن میان سرور کسمائی، نویسنده ایرانی تبارو "آن دیمیتریادیس"، یونانی تبارهستند ، به این دوشهر از زاویه های گوناگون و به کمک چهره های مختلف ادبی و هنری، نگاهی افکنده می شود.
در سومین دیدار خود، "شهر ازدیدگاه شاعرانه"، در روز 26 ژانویه، با "ژان کریستف بایی"، نویسنده و رساله نویس به مقایسه این دوشهر تنش زده وبی حد ومرز می پردازد. و نگاه "مسافر امروزی" را به این دو شهر ویژه جلب می کند.

این دیدار ها که آخرین آن در روز 29 ژوئن برگزار خواهد شد و تاکنون از دو زاویه، تغییرات جغرافیائی شهر وزندگی در آن و نیز سینمائی که شهر شخصیت اصلی اش را تشکیل می دهد در هتل لوته سیا" در پاریس برگزار گردید.
Hôtel Lutetia / 45, bd Raspail / 75006 Paris

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
  • 08:45
  • 08:53
  • 09:56
  • 15:40
  • 09:08
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.