جنبش سراسری جوانانِ ایران چهارمین هفتۀ خود را پشت سر میگذارد. این جنبش با شعار «زن، زندگی، آزادی» در مراسم خاکسپاریِ مهسا امینی در گورستان آیچیِ شهر سقز، زادگاه آن بانوی جوان، به راه افتاد و سراسر ایران را درنوردید. همبستگی بیمانند ایرانیانِ خارج از کشور با این جنبش و پشتیبانی کمنظیرِ افکار عمومی جهان، در پایداری و ازخودگذشتگیِ جوانان بسیار اثرگذار بود.
این جنبش مطالبه یا خواستهای بحق، عاقلانه و سزاوار دارد، اما مانند بسیاری از جنبشهای قرن کنونی، دستکم تاکنون، بیرهبر و بیحزب است. نخستین نشانۀ عقلانیتِ یک جنبش مطالبۀ بحق، عاقلانه و سزاوار آن است که سبب میشود افکار عمومی نه تنها از آن نهراسد، بلکه با آن احساس همبستگی کند.
بعضی از مورخان سرآغاز جنبشهایِ بیرهبر و بیحزبِ قرن کنونی را جنبش ماه مه سال ۱۹۶۸ میدانند، اما بسیاری دیگر معتقدند که آن جنبش ربط زیادی به جنبشهای بیرهبر و بیحزبِ قرن بیست و یکم ندارد. نخست آنکه جنبش مه ۶۸ منبع الهام و، بهعبارتی، تکیهگاه ایدئولوژیکی داشت و خیلی زود ایدئولوگهایی از دل آن بیرون آمدند. از سوی دیگر، عمر آن کوتاه و خواستههایش نامشخص بود. بسیاری از کنشگرانِ آن، مارکسیست یا مائوئیست بودند و گوشۀ چشمی به حزب کمونیست چین داشتند.
اما جنبشهای بیرهبر و بیحزبی که در دو دهۀ گذشته در گوشه و کنار جهان به راه افتادند، خواستههای مشخص داشتند و در اعتراض به بیداد، خودسریِ رهبران سیاسی یا تصمیمی ناشایست آغاز شدند. به عبارت دیگر، منبع الهام یا تکیهگاه ایدئولوژیکیِ پیشینی نداشتند.
این جنبشها پس از فروپاشی شوروی و، به عبارتی، شکست کمونیسم به راه افتادند. کارشناسان و پژوهشگرانی که خواستهها و شعارهای آنها را بررسی کردهاند، معتقدند که همگی آنها در پی دموکراسی واقعی، آزادی و عدالت اجتماعی بودند.
موج خیزشها و اعتراضهایی که در سال ۲۰۱۰ کشورهای عرب شمال آفریقا و جنوب غرب آسیا را درنوردید و به «بهار عربی» معروف شد، از تونس به پا خاست. در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۰ جوانان تونسی در پی مرگ جوانِ دستفروشی به نام «محمد بوعزیزی» که به سبب فشار مأموران دولتی دست به خودکشی زده بود، با شعار «برابری، کار و احترام به کرامت انسانی» به خیابانها آمدند. بررسی نتایج آن خیزشها پس از گذشت نزدیک به ۱۲ سال همچنان ادامه دارد.
جمهوری اسلامی در رسانههای خود «بهار عربی» را بیداری اسلامی خواند، اما سپس در فرونشاندن آن با رژیمهایی چون رژیم بشار اسد همدست شد.
جنبش بیرهبر و بیحزب دیگر، جنبش اعتراضی پارک «گِزی» در ترکیه بود که در ۲۸ ماه مه ۲۰۱۳ از میدان تقسیم استانبول در اعتراض به قطع درختان پارک برای ساختن یک مجمتع فرهنگی آغاز شد و به بیشتر شهرهای ترکیه سرایت کرد. در آن جنبش چندین شهروند ترک کشته و دهها نفر زخمی و بازداشت شدند. کنشگرانِ آن جنبش وابسته به افقهای فکری و سیاسی گوناگون بودند. آن جنبش بازتاب جهانی و نتایج سیاسی، فرهنگی و اجتماعی داخلی مهمی داشت.
جنبش «یورومیدان» یا «میدان اروپا» در اوکراین نیز جنبشی خودانگیخته، بیرهبر و بیحزب بود. آن جنبش در ۲۱ نوامبر ۲۰۱۳ در اعتراض به خودداری رئیس جمهور اوکراین از امضای قرارداد تجاری با اروپا به راه افتاد و به انقلاب ۲۰۱۴ میدان که به «انقلاب کرامت» معروف شد، انجامید.
جنبش اعتراضی ۲۰۱۳ برزیل نیز که به «خیزش سرکه» معروف است، جنبشی خودانگیخته، بیرهبر و بیحزب بود. آن جنبش در اعتراض به افزایش ۹ سِنتیِ کرایۀ اتوبوس آغاز شد. در ۱۳ ژوئن آن سال هنگامی که پلیس بیتجربۀ «سائو پائولو» با گاز اشک آور و نارنجکهای آتشزا به راهپیمایی آرام مردم حمله کرد، گروههایی از معترضان به خشونت روی آوردند و جنبش به مراکز استانها و پایتخت کشور کشیده شد. آن جنبش سراسری را «خیزش سرکه» نامیدند، زیرا مردم برای جلوگیری از اثر گاز اشک آور و گاز فلفل بطریهای سرکه با خود حمل میکردند.
یکی دیگر از جنبشهای بیرهبر و بیحزب قرن بیست ویکم، «جنبش اشغال» بود که در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱ با اشغال «وال استریت» در نیویورک آغاز شد و به بیش از ۹۵ شهر در ۸۲ کشور جهان گسترش پیدا کرد و بیش از ۶۰۰ کمونته را در آمریکا فراگرفت.
جنبش مدنیِ «دل آزردگان» نیز که در ۱۵ ماه مه ۲۰۱۱ در یکی از میدانهای مادرید در اسپانیا به پا شد و به بیش از صد شهر در جهان از جمله پاریس راه یافت، جنبشی بیرهبر و بیحزب بود و صدها هزار نفر در آن شرکت کردند. نزدیک به ۵۰۰ سازمان غیردولتی به حمایت از آن جنبش برخاستند. مبارزان جنبشِ «دل آزردگان» خواهان «دموکراسی واقعی» بودند و با خودسری رهبران سیاسی به ویژه فروبستگیِ نظامهای دموکراتیک دوحزبی به مخالفت برخاسته بودند. این جنبش نیز دستاردهای مهمی در کشورهای دموکراتیک غربی داشت.
جدا از بیرهبری و بیحزبی، این جنبشها ویژگیهای دیگر نیز داشتند. نخست اینکه کنشگرانشان تا مدتها خیابانها و میدانها را ترک نمیکردند و با این حال، از تحرکی برنامهریزی شده برخوردار بودند. به عبارت بهتر، تظاهراتی نبودند که به دعوت حزبی یا سندیکایی برای نمایشِ قدرت در یک روز معین برگزار شوند.
از سوی دیگر، همۀ آنها در آغاز از نظامهای حاکم میخواستند که به خواستههای بحق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آنها تن در دهند. و اگر در بعضی موارد کار به سرنگونی نظام حاکم کشید، به این سبب بود که حکومتگران به قدرت نظامی و امنیتی خود غَرّه بودند و از عقبنشینی خودداری میکردند. درواقع، اگر جنبشی به خشونت کشیده شد، مسئول اصلی آن نیروهای دولتی بودند.
باری از دل بعضی از آن جنبشها سازماندهندگان برجستهای بیرون آمدند و ادامۀ جنبش را تضمین کردند. جنبش سراسریِ جوانان ایران در حال حاضر کم و بیش بسیاری از ویژگیهای جنبشهایی را که برشمردیم دارد. همبستگی بینظیر ایرانیان خارج از کشور با این جنبش میتواند سهم بزرگی در ادامه، بقا و حتی پیروزی آن داشته باشد.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید